موضوع: "بدون موضوع"

معنا شناسی در قرآن (باحضور استاد هادی)

معنا شناسی

نشست سیاسی (باحضور خانم سمندری )

سمندری

نکات تبلیغی سوره انعام (باحضور خانم شریفی )

شریفی

نکات پایان نامه نویسی (باحضور استاد زکی زاده )

زکی زاده

بررسی ایمان و مراتب آن (با حضور استاد اخوی )

اخوی

برگزاری کلاسهای مداحی (با حضور خانم قربانی )

مداحی

تجلیل از مشاور حوزه (خانم عظیمی )

تجلیل از مشاور

برگزاری آزمون نهایی امتحانات حوزه

آزمون نهایی امتحانات

چگونه قدردان خون شهدا و ایثارگری جانبازان و آزادگان باشیم؟

 نظام سیاسی حاکم بر کشور نظام سیاسی صرفا نیست بلکه نظام اعتقادی است که می‌توان آن را یک پله پایین‌تر از نظام ولایی امام زمان (عج) دانست. جوان های این مرز و بوم باید بیش از پیش از افکار ، رشادت ها و فداکاری‌های کسانی که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس جانفشانی کردند، آگاه شوند. شهدا و جانبازان و کسانی که در راه انقلاب، دفاع مقدس و کشور از هیچ چیز دریغ نکردند ، مایه افتخار هستند.

شهدا افرادی توانمند، متفکر، متعهد، شجاع، دلباخته و شیفته اهل بیت هستند و خون پاک شهدا سبب وحدت، احساس مسئولیت و حضور مردم در صحنه شده است. ما نباید تنها با برگزاری یادواره‌ها  از مقام بالای شهدا تجلیل کنیم، معرفی بیشتر شهدا را با توجه به آسیب‌های موجود در جامعه، بسیار ضروری می باشد. با توجه به بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر تلاش دشمن برای فراموش کردن یاد شهدا در جامعه امروز، ما وظیفه داریم در این یادواره‌ها با قلم، بیان و ابزارهای دیگری که در اختیار داریم  گوشه‌هایی از زندگی شهیدان خود را روشن کرده و با به تصویر کشیدن، بیشتر از گذشته آنان را به جوانان معرفی کنیم.

مهم‌ترین هدف شهدا ، احیای دین، ابقای سنت و رفتن به مسیر امامت و ولایت امامان معصوم (ع) بود و راه شهدا را نباید با یک عکس، پوستر، اسم و فاتحه بر مزارشان خلاصه کنیم، زیرا این کار بی‌انصافی در حق شهداست. هر خدشه‌ای که به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد شود یعنی به راحتی جا پای خون شهدا گذاشته‌ایم.

آیت الله خامنه ای می‌‌فرمایند «زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از خود شهادت نیست». این جمله پرمحتوا و مهمی است که ایشان، نام و خاطره شهدا را معادل خون شهید می‌دانند، شهادتی که برای شهید یک حرکت ارزشمند، مهم و فراتر از همه فوق ارزش‌هاست.

کشور و دولت مقاوم ما اگر قله‌های رفیع اقتدار و قله‌های رفیع پیشرفت سیاسی و علمی را درنوردیده به خاطر مجاهدت شهدا بوده است. ‌این اتفاق بزرگ به خاطر خون الهی شهدا و خونی که آنها در راه حق ریخته‌اند، بوده است خونی که رنگ و بوی الهی دارد. با توجه به یکی از آیات قرآن درباره تعبیری که در زمینه شهدا به کار رفته است، این طور است که وقتی خداوند خود را خریدار خون شهدا می‌داند ما چگونه می‌توانیم قدردان مقام شهدا باشیم.

خداوند خود را مشتری خون شهدا می‌داند و باید ببینیم شهیدان در قبال دادن جان و مال خود و ایثارشان به چه مقام عظیمی دست پیدا کردند که قابل تعقل و فهم نیست. با اشاره به این مطلب که کشورهای غربی از معنا و مفهوم شهادت بیمناک هستند، باید کشور ما در برهه‌ای از زمان به چنان پیشرفتی نائل آید که برای همه کشورها به عنوان الگوی بزرگ قرار بگیرد.

ما موظفیم نگذاریم رنگ و بوی شهادت کم‌رنگ شود و وظیفه دیگر ما این است که با برگزاری بزرگداشت برای شهدا ، خانواده آنها را تکریم کنیم و قدرشناس خدمات آنها باشیم. در قدردانی از جانبازان ، ایثارگران و آزادگان ، رنگ لباس مهم نیست، همه مردم در روزهای دفاع مقدس، کنار هم از خاک کشور و ارزش‌ها و اصول انقلاب دفاع کردند و امروز هم همه جانبازان و آزادگان مایه عزت و افتخار محسوب می شوند.

چند وصیتنامه از شهدا درباره رعایت حجاب :

«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.» (شهید عبدالله محمودی)

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.» (سردار شهید رحیم آنجفی)

«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» (شهید محمد کریم غفرانی)

«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.» (شهید حمید رضا نظام)

«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب ، این لباس رزم را حافظ باشند.» (شهید محمد تقی میرغفوریان )

«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»(طلبه شهید محمد جواد نوبختی )

«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»(شهید بهرام یادگاری)

 نظام سیاسی حاکم بر کشور نظام سیاسی صرفا نیست بلکه نظام اعتقادی است که می‌توان آن را یک پله پایین‌تر از نظام ولایی امام زمان (عج) دانست. جوان های این مرز و بوم باید بیش از پیش از افکار ، رشادت ها و فداکاری‌های کسانی که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس جانفشانی کردند، آگاه شوند. شهدا و جانبازان و کسانی که در راه انقلاب، دفاع مقدس و کشور از هیچ چیز دریغ نکردند ، مایه افتخار هستند.

شهدا افرادی توانمند، متفکر، متعهد، شجاع، دلباخته و شیفته اهل بیت هستند و خون پاک شهدا سبب وحدت، احساس مسئولیت و حضور مردم در صحنه شده است. ما نباید تنها با برگزاری یادواره‌ها  از مقام بالای شهدا تجلیل کنیم، معرفی بیشتر شهدا را با توجه به آسیب‌های موجود در جامعه، بسیار ضروری می باشد. با توجه به بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر تلاش دشمن برای فراموش کردن یاد شهدا در جامعه امروز، ما وظیفه داریم در این یادواره‌ها با قلم، بیان و ابزارهای دیگری که در اختیار داریم  گوشه‌هایی از زندگی شهیدان خود را روشن کرده و با به تصویر کشیدن، بیشتر از گذشته آنان را به جوانان معرفی کنیم.

مهم‌ترین هدف شهدا ، احیای دین، ابقای سنت و رفتن به مسیر امامت و ولایت امامان معصوم (ع) بود و راه شهدا را نباید با یک عکس، پوستر، اسم و فاتحه بر مزارشان خلاصه کنیم، زیرا این کار بی‌انصافی در حق شهداست. هر خدشه‌ای که به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد شود یعنی به راحتی جا پای خون شهدا گذاشته‌ایم.

آیت الله خامنه ای می‌‌فرمایند «زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از خود شهادت نیست». این جمله پرمحتوا و مهمی است که ایشان، نام و خاطره شهدا را معادل خون شهید می‌دانند، شهادتی که برای شهید یک حرکت ارزشمند، مهم و فراتر از همه فوق ارزش‌هاست.

کشور و دولت مقاوم ما اگر قله‌های رفیع اقتدار و قله‌های رفیع پیشرفت سیاسی و علمی را درنوردیده به خاطر مجاهدت شهدا بوده است. ‌این اتفاق بزرگ به خاطر خون الهی شهدا و خونی که آنها در راه حق ریخته‌اند، بوده است خونی که رنگ و بوی الهی دارد. با توجه به یکی از آیات قرآن درباره تعبیری که در زمینه شهدا به کار رفته است، این طور است که وقتی خداوند خود را خریدار خون شهدا می‌داند ما چگونه می‌توانیم قدردان مقام شهدا باشیم.

خداوند خود را مشتری خون شهدا می‌داند و باید ببینیم شهیدان در قبال دادن جان و مال خود و ایثارشان به چه مقام عظیمی دست پیدا کردند که قابل تعقل و فهم نیست. با اشاره به این مطلب که کشورهای غربی از معنا و مفهوم شهادت بیمناک هستند، باید کشور ما در برهه‌ای از زمان به چنان پیشرفتی نائل آید که برای همه کشورها به عنوان الگوی بزرگ قرار بگیرد.

ما موظفیم نگذاریم رنگ و بوی شهادت کم‌رنگ شود و وظیفه دیگر ما این است که با برگزاری بزرگداشت برای شهدا ، خانواده آنها را تکریم کنیم و قدرشناس خدمات آنها باشیم. در قدردانی از جانبازان ، ایثارگران و آزادگان ، رنگ لباس مهم نیست، همه مردم در روزهای دفاع مقدس، کنار هم از خاک کشور و ارزش‌ها و اصول انقلاب دفاع کردند و امروز هم همه جانبازان و آزادگان مایه عزت و افتخار محسوب می شوند.

چند وصیتنامه از شهدا درباره رعایت حجاب :

«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.» (شهید عبدالله محمودی)

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.» (سردار شهید رحیم آنجفی)

«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» (شهید محمد کریم غفرانی)

«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.» (شهید حمید رضا نظام)

«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب ، این لباس رزم را حافظ باشند.» (شهید محمد تقی میرغفوریان )

«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»(طلبه شهید محمد جواد نوبختی )

«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»(شهید بهرام یادگاری)

زندگي نامه محمد رضا شاه پهلوي.

 

محمدرضا پهلوی در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی (۱ صفر ۱۳۳۸ قمری، ۲ عقرب ۱۲۹۸، ۲۶ اکتبر ۱۹۱۹ میلادی) در تهران زاده شد. پدر او «رضاخان میرپنج سوادکوهی» (بعدها رضاشاه پهلوی) و مادرش تاج‌الملوک آیرملو (بعدها «شهبانو مادر») بود. محمدرضا از این پدر و مادر، دو خواهر و یک برادر به نام‌های شمس(۱۲۹۶-۱۳۷۴)، اشرف (دوقلو با محمدرضا) و علیرضا پهلوی (۱۳۰۱-۱۳۳۳) داشته‌است

محمدرضا پس از به پادشاهی رسیدن پدرش به پست ولیعهدی رسید. آموزش را در مدرسه نظام به همراه بیست تن از همکلاسی‌های دست چین شده آغاز کرد و از کودکی زبان فرانسوی را نزد پرستار فرانسوی‌اش مادام ارفع آموخت. در دوازده سالگی او را برای ادامه تحصیل به سوئیس فرستادند. او در سوئیس در مدارس “اکل نوول دوشی” و انستیتو لو روزهنزدیک شهر لوزان تحصیل کرد.پس از اشغال ایران به‌دست نیروهای متفقان و برکناری رضاشاه از پادشاهی، فرزند وی محمدرضا پهلوی، با ادای سوگند پادشاهی در پارلمان شورای ملی (در نگاره)، پادشاه ایران شد.در سوم شهریور ۱۳۲۰ کشور ایران به دست نیروهای سه کشور انگلستان، شوروی و آمریکا اشغال گردید. رضاشاه دستور مقاومت داد و فرماندهی کل نیروها و مسئولیت دفاع از تهران را به ولیعهدش واگذار نمود. محمدعلی فروغی از سوی انگلستان قول کمک برای نگهداری مقام و جایگاه پادشاهی در خانواده پهلوی را به رضاشاه داد و سرانجام در روز پنجم شهریور دستور عدم مقاومت به همگی واحدها ابلاغ شد

مذاکرات میان نمایندگان اشغالگران بر سر جانشینی رضاشاه مدتی به طول انجامید. گزینه اصلی بریتانیا به غیر از محمدرضا، پسر محمدحسن میرزا نوه محمدعلی شاه قاجار (ساکن انگلستان و افسر نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا) بود. ولی در نهایت با توافق شوروی و آمریکا، محمدرضا پهلوی را به جای پدرش به سلطنت برگزیدند. رضاشاه پهلوی توسط انگلستان از سلطنت برکنار و به جزیره موریس و سپس به آفریقای جنوبی تبعید شد.

نهضت ملی شدن صنعت نفت آنقدر در روحیه محمدرضا پهلوی اثر گذاشت که بخش عمده‌ای از کتاب پاسخ به تاریخ که پس از سقوط سلطنت نوشته‌است، را نیز به خود اختصاص داده‌است. در سال‌های ۱۳۲۷ خورشیدی تا ۱۳۲۹ خورشیدی مذاکراتی بین نویل گس و عباسقلی گلشائیان، وزیر دارائی دولت انجام شد و حاصل آن قراردادی بود که به قرارداد الحاقی گس-گلشائیان معروف شد. طبق این قرارداد، حق امتیاز ایران از نفت جنوب افزایش می‌یافت ولی در عین حال قرارداد اصلی یعنی قرارداد ۱۹۳۳ تغییری نمی‌کرد. محمدرضا پهلوی مایل به تصویب همین قرارداد بود ولی نمایندگانی از جبهه ملی مثل حسین مکی، مظفر بقائی و ابوالحسن حائری‌زاده از تصویب آن جلوگیری کردند. در ۵ تیر ۱۳۲۹ خورشیدی رزم‌آرا به سمت نخست وزیری توسط مجلس انتخاب شد پهلوی دوم که می ترسید که رزم ارا کودتا کند و او را مورد حمایت قدرت های خارجی می دانست در روز شانزدهم اسفند سال ۱۲۹۹ سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا در مسجد شاه تهران کشته شد. در این باره دو روایت وجود دارد. یکی اینکه خلیل طهماسبی، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، این کار را کرد. فداییان اسلام، گروه اسلامگرای وابسته به نواب صفوی، که آنزمان در اتحاد با آیت الله کاشانی و جبهه ملی بود، همان روز مسئولیت آنرا به عهده گرفت. او در زمان دولت دکتر مصدق آزاد شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت روایت دیگر آن است که اگرچه خلیل طهماسبی قصد این کار را داشت ولی در واقع گلوله او به رزم‌آرا نخورد، بلکه نخست وزیر ایران با گلوله ای با کالیبر بزرگ مربوط به یک اسلحه کلت کمری که تنها در اختیار ارتش بود، کشته شده است. و ضارب واقعی یک گروهبان ارتش ( محافظ رزم آرا ) بود که با هماهنگی دربار و شخص اسدالله علم این قتل را انجام داده است. نواب صفوی در دادگاه خود در این مورد می گیود که قتل رزم ارا در راستای نظرات شاه می داند و می گوید که در دیدارش با شاه به همراه واحدی زمانی که از فساد موجود شکایت کردیم شاه تمامی تقصیرات را متوجه رزم ارا نمود یعنی تلویحا با کشتن رزم آرا موافق کرد . به پیشنهاد جمال امامی در مجلس شورای‌ملی، مصدق نخست‌وزیر شد. قدرت محمدرضا پهلوی در دوره نخست‌وزیری مصدق روزبه‌روز کمتر شد. به خاطر محبوبیت مصدق و امر ملی شدن نفت، محمدرضا پهلوی نیز در ظاهر از او پشتیبانی می‌کرد ولی عملا در برکناری او می‌کوشید. در رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ارتش به طرفداران مصدق و حزب توده تیراندازی کرد و عده‌ای کشته شدند. سرانجام بجای قرارداد گس-گلشائیان، با امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت در مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ قانون ملی شدن صنعت نفت به تصویب رسید. مجلس سنا نیز این قانون را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی تصویب کرددر سال ۱۳۲۹ خورشیدی محمدرضا پهلوی با همسر دوم خود ثریا اسفندیاری ازدواج کرد. او فرزند یکی از خوانین بختیاری از همسری آلمانی بود. اولین بار، محمدرضا پهلوی به همراه فوزیه وی را زمانی که کودکی بیش نبود، ملاقات نموده بود. برخی از مورخین اعتقاد دارند که ثریا محبوبترین همسر محمدرضا پهلوی بوده‌است.

کودتای ۲۸ مرداد   

کودتای ۲۸ مرداد، که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، علیه دولت مصدق در مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی انجام شد، موجب برکناری دولت دکتر مصدق شد و محمدرضا که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به رم رفته بود به ایران بازگشت و دوران حکومت مطلقه خود را آغاز کرد.

محمدرضا پهلوی پس از ترور نافرجام در سال ۱۳۲۷ خورشیدی

در ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۷ خورشیدی ماجرای ترور محمدرضا پهلوی در دانشگاه تهران اتفاق افتاد. شاه بعدها در مهمانی‌های خصوصی و به طور مبهم، رزم آرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی می‌کرد. برخی معتقدند این ترور (با توجه به تعداد گلوله‌های شلیک شده (پنج گلوله) و ناموفق بودن آن و همچنین گلوله باران شدن ضارب توسط محافظین محمدرضا شاه پس از اتمام گلوله هایش!) احتمالاً توسط خود محمدرضا پهلوی تدارک دیده شده‌است. روایت رسمی این بود که یک متعصب مذهبی به نام ناصر فخرآرایی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده‌است

با وقوع ماجرای ترور محمدرضا پهلوی دربهمن ماه ۱۳۲۷ خورشیدی سران حزب توده دستگیر یا فراری شدند و مذهبی‌ها اولین دوران زندانی و تبعید خود را تجربه کردند.

 

ترور نافرجام دوم

محمدرضا پهلوی بار دیگر در ۲۱ فروردین سال ۱۳۴۴ خورشیدی در برابر پله‌های کاخ اختصاصی مرمر مورد سوءقصد یکی از سربازان وظیفه گارد جاویدان قرار گرفت. این فرد به نام «رضا شمس‌آبادی» ابتدا با مسلسل به‌طرف محمدرضا پهلوی شلیک کرد و وقتی دید که هیچ‌یک از گلوله‌هایش به محمدرضا پهلوی برخورد نکرده‌است، قصد داشت خشاب دیگری را به سوی وی شلیک کند که با دخالت دو نفر از محافظان گارد، پس از کشتن استوار بابایی و استوار آیت لشگری متوقف شد. محرک اصلی وی فردی به نام «پرویز نیکخواه» بود که بعدها به عضویت ساواک درآمد.

رژیم محمدرضا پهلوی

در شرایط سرکوب و خفقان پس از ۲۸ مرداد، قرارداد کنسرسیوم تصویب شد. با پایان یافتن موقت بحث نفت، محمدرضا پهلوی با روشهای گوناگونی مورد حمایت قرار گرفت. دولت آیزنهاور با ارسال کمک‌های مالی و نظامی حکومت او را تقویت کرد. «پیمان بغداد» میان کشورهای ایران، عراق، ترکیه و پاکستان منعقد شد.

محمدرضا پهلوی عملا به تدریج به تصمیم گیرنده اصلی اوپک تبدیل شد. پولهای فراوان نفتی به کشور سرازیر گردید. با خروج انگلستان از خلیج فارس جزایر سه گانه مجددا به حاکمیت ایران بازگشتند. متقابلا بحرین (که پیش از آن عملا تحت حاکمیت ایران نبود) رسما از ایران جدا شد. نخست وزیران این دوره، عملا تنها آلت دست محمدرضا پهلوی بودند. انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی از جمله تصویب قانون اصلاحات ارضی و اعطای حق رای به زنان از مهم‌ترین فعالیت‌های حکومت وی بود.

دو سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، دانشگاه کلمبیا در نیویورک به محمدرضا پهلوی دکترای افتخاری داد. محمدرضا پهلوی از ثریا که توان بچه دار شدن نداشت جدا شد و با فرح دیبا ازدواج نمود. محمدرضا پهلوی از فرح دارای دو پسر و دو دختر گردید و رضا پسر ارشد وی ولیعهد ایران شد.

وی صد میلیون دلار برای برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در پرسپولیس و در کنار روستاهای فقرنشین هزینه کرد.

شاه و ارتش شاهنشاهی ایران

محمدرضا پهلوی با توجه به تجربه‌های تاریخی‌ای که پدرش، رضاشاه پهلوی به وی داده بود و هم چنین دیده‌ها و تجربه‌های خودش دریافته بود که ایران از دیدگاه ارتشی و نیروی دفاعی ضعف و سستی دارد و به این دلیل متفقان توانسته بودند به آسانی وارد خاک ایران شودند.

با توجه به این آموزه‌ها شاه با رسیدن به پادشاهی بیش‌تر بودجه کشور را به خریداری وسیله‌های جنگی و به‌کارگرفتن مستشاران فرنگی برای آموزش نیروهای ایرانی خرج می‌کرد؛ تا به اندازه‌ بسیار بالایی شاه از کشورهای فرنگی به ویژه ایالات متحده آمریکا وسیله‌های جنگی خریداری می‌نمود که دولتمردان آمریکا، ایران را ژاندارم خاورمیانه می‌نامیدند.

باورهای دینی

محمدرضا پهلوی مسلمان و شیعه بود. اگرچه او واجبات شخصی اسلام همچون نماز را بجا نمی‌آورد اما بسیار به خدا باور داشته و تا اندازه٬ای نیز قضاوقدری بوده‌است. محمدرضا پهلوی خود را «یک با ایمان واقعی» می‌دانست. او بارها در کتاب‌ها و گفتگوهای گوناگون به مکاشفاتی اشاره می‌کند که به آن وسیله با امامان و بزرگان دینی در ارتباط بوده‌است و خود و پادشاهی‌اش را زیر پشتیبانی آنان می‌دیده‌است. به طور مثال، او از شفا یافتنش از بیماری حصبه به دست علی در خواب، نجات از مرگ به دست عباس ابن علی پس از افتادن از اسب در امامزاده داوود و «برخورد با امام غایب در نزدیکی کاخ تابستانی شمیران» نام می‎‌برد.

او روش رضاشاه را در قلع و قمع روحانیت شیعه در پیش نگرفت و به آنان (همچون سید حسین طباطبایی بروجردی) احترام می‌گذاشت. اما پس از مرگ بروجردی و مرجعیت خمینی فاصله محمدرضا پهلوی با روحانیت زیاد شد. مخالفت خمینی و روحانیان با لایحه‌های شش‌گانه انقلاب سفید شاه در سال ۱۳۴۲ خورشیدی سرآغاز این فاصله بود که درگیری‌های شدیدی در قم، تهران و چند شهر دیگر و در پایان در سال ۱۳۵۷ خورشیدی پیروزی انقلاب به رهبری وی را منجر شد. هشت ماه زندانی‌شدن خانگی و به دنبال آن تبعید چهارده‌ساله خمینی از ایران هم از اقدامات محمدرضا پهلوی در این دوره بوداحمد خمینی در این باره می‌گوید: « عمده آخوندها تا دهه ۱۳۵۰ غیر سیاسی بودند، نه با محمدرضا پهلوی مخالفت می‌کردند و نه آشکارا پشتیبان او بودند اما ناگهان به انقلاب پیوستند زیرا رژیم در رویایی با فساد اخلاقی و زدودن خیابان‌ها از بی بند و باری شکست خورده بود.»

برخی از روحانیان از جمله خمینی، مطهری، منتظری و بهشتی از مخالفان سرسخت محمدرضا پهلوی بودند.

ویژگی‌ها و علاقه‌ها

به گفته اردشیر زاهدی، داماد محمدرضا پهلوی، وی «بسیار سخت‌کار» بود و از ساعت ۹ صبح تا اغلب شب‌ها در دفتر کارش، مشغول رسیدگی به وضعیت کشور بود. وقتی هم اخبار مهمی بود از خواب بیدارش می‌کردند. محمدرضا پهلوی به زبان‌های فرانسه و انگلیسی مسلط بود.به گفته اردشیر زاهدی، کوفته را بیشتر از غذاهای دیگر ایرانی دوست می‌داشت، به خاویار و ماهی حساسیت داشت، به هنر خیلی علاقمند بود و به سینما و به کنسرت‌های موسیقی کلاسیک و ایرانی می‌رفت، به فیلم‌های کلاسیک علاقه داشت، به حیوانات علاقه‌مند بود و دو سگ داشت، به ورزش‌هایی نظیر اسکی، اسکی روی آب و سوارکاری علاقه داشت و عصر جمعه‌ها به هم‌راه خانواده‌اش والیبال بازی می‌کرد.محمدرضا پهلوی به کالاهایی که در ایران ساخته می‌شد، علاقه داشت. او و اعضای خانواده‌اش از مشتریان لباس‌های بیژن پاکزاد، طراح ایرانی لباس‌های مردانه، بودند.

انقلاب ۱۳۵۷ و ترک ایران

سید روح‌الله خمینی روحانی شیعه رهبری قیام و به‌پاخیزی را عهده‌دار شد که رژیم محمدرضا پهلوی را سرنگون ساخت. این جنبش که با قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی آغاز شد، سرانجام منجر به بیرون رفتن محمدرضا پهلوی از کشور (به پیشنهاد آمریکا)[چه کسی تائید کرده؟] در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ خورشیدی گردید و سرانجام در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی واپسین رژیم شاهنشاهی ایران سرنگون گردید.

دلیل‌های پیروزی انقلاب ایران بسته به دیدگاه تحلیلگران دربردارنده نارضایتی و ناخوشنودی مردم از رژیم محمدرضا پهلوی و نشانه‌های غیر اسلامی آن، مشکلات روحی محمدرضا پهلوی که منجر به خطاهای تصمیم گیری به دست وی شد تصمیمات غلط آمریکا در خصوص حقوق بشر در ایران[چه کسی تائید کرده؟] و سرانجام قطع حمایت سران غرب در کنفرانس گوادلوپ از محمدرضا پهلوی بود

مراسم خاکسپاری محمدرضا پهلوی

محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور نخست مدتی را در منطقه ماند، به امید آن که دوباره به حکومت بازگردد. با شدت یافتن بیماری سرطان طحال، وی وادار شد بر خلاف میل به دولتمردان آمریکا، برای درمان پزشکی به مرکز سرطان مموریال اسلون-کترینگ در ایالات متحده آمریکا برود. با بروز بحران گروگانگیری، هیچ کشوری علاقه به پناه دادن یک پادشاه بی‌تاج و تخت نداشت. روزنامه نیویورک تایمز او را به هلندی سرگردانی تشبیه کرد که به دنبال بندری برای پهلوگرفتن می‌گردد. محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان نخست به مرکز پزشکی ویلفورد هال در پایگاه نیروی هوایی لاکلند در تگزاس، و سپس به پاناما و مکزیک سپس از آن جا به مصر رفت.

در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی (۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰ میلادی)، محمدرضا پهلوی در سن ۶۱ سالگی، بر اثر بیماری ماکرو گلوبولینمی والدنشتروم در مصر درگذشت.

در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی (۲۹ ژوئیه ۱۹۸۰ میلادی)، پیکر وی در مسجد الرفاعی قاهره، پس از خاکسپاری و مراسم رسمی، به امانت گذاشته شد. محمدرضا پهلوی در وصیت‌نامه خود خواسته بود تا پیکرش در خاک ایران دفن شود.

 

 

 

 

 

 

22 بهمن مبارک

22 بهمن

مهم ترین اتفاقات 22 بهمن

•مهم‌ترین اتفاقات 21 و 22 بهمن 1357 به روایت مرکز اسناد انقلاب

22 بهمن - انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید و مردم انقلابی، اداره حکومت کشور را به دست گرفتند.سال 1357 در حالی آغاز شد که صدای مهیب انفجار خشم مردم که از 19 دی سال 1356 در قم آغاز شده بود از تبریز، یزد، جهرم، کازرون، تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، رفسنجان، همدان، نجف‌آباد و سایر شهرهای ایران به گوش شاه و آمریکا می‌رسید.
در ادامه مهم‌ترین اتفاقات و رویدادهای 2 روز منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی (21 و 22 بهمن سال 1357) به روایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی برشمرده شده است:
21 بهمن سال 1357:
• با آغاز درگیری مسلحانه، پرسنل انقلابی نیروی هوایی برای تسلیح مردم در ازاء کارت پایان خدمت سربازی، یک قبضه سلاح و هفت فشنگ در اختیار آنان قرار می‌دادند.
• درساعت 5/4 بعدازظهر کلانتری تهران نو ـ پس از پنج ساعت زد و خورد شدید بین مأمورین گارد و مردم ـ سقوط کرد و مردم و گاردی‌ها در این زدو خورد چندین کشته و مجروح داشتند،از این پس، کلانتری‌ها یکی پس از دیگری به دست مردم ساقط شدند.
• فرماندار نظامی تهران در اعلامیه شماره چهل خود، ساعات حکومت نظامی را از ساعت چهار و نیم بعدازظهر تا ساعت پنج صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتری‌ها و پادگان‌ها، فرماندار نظامی تهران در همین روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت دوازده ظهر افزایش داد. یعنی مردم تنها از ساعت دوازده شهر تا چهار و نیم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را دارند.

 •رژیم در تدارک یک کودتای نظامی است. سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران و حومه، طی دستورالعملی به یگان‌های تابعه خود، از آنها خواست تا بی‌درنگ کلیه رهبران نهضت را دستگیر و با هواپیما به یکی از جزایر منتقل نمایند. همراه این دستورالعمل، لیستی از اسامی صدها نفر که باید بازداشت شوند، الصاق شده است که در رأس آنها نام حضرت امام، آْیت‌الله طالقانی مهندس مهدی بازرگان، به چشم می‌خورد. در این دستورالعمل، پیش‌بینی شده است که کلیه رهبران درجه دوم که اقدام به تحریک در مقابل این دستگیری‌ها بکنند، بازداشت شوند.

•  شب 21 بهمن، در نیروی هوایی تهران، درگیری مسلحانه بین عده‌ای از افراد این نیرو و گارد شاهنشاهی پیش آمد که با دخالت مردم، درب پادگان ها به روز مردم باز شد و سلاح هایی به دست مردم افتاد.
• حضرت امام خمینی در رابطه با حکومت نظامی اعلام شده از طرف فرماندار نظامی تهران، آن را ملغی اعلام کردند و گفتند: اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند … اخطار می‌کنم که اگر دست از این برادر کشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد … تصمیم آخر خود را به امید خدا می‌گیریم. همچنین دولت موقت، اعلامیه حکومت نظامی را یک توطئه توصیف کرد.
• مینی‌بوس‌ها و ماشین‌های وابسته به ستاد کمیته امام خمینی، با بلندگو، لغو اعلامیه فمراندار نظامی را در سطح تهران اعلام کردند. گفتنی است که بنا به گفته‌ رحیمی، یکی از سران ارتش، حکومت نظامی تصمیم داشت که با افزایش ساعات حکومت نظامی، به انجام کودتا و سرکوب مردم و خصوصا ترور و دستگیری رهبران نهضت، بپردازد. این تصمیم حضرت امام، توطئه بزرگی را در آستانه پیروزی نهضت در نطفه خفه کرد.
• امام خمینی در جواب به استعفای افراد نیروی مسلح نوشتند: قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و کسانی که قسم خورده‌اند باید بر خلاف آن عمل کنند.
• مردم مسلح به یاری افراد نیروی هوایی رفتند. جنگ خیابانی در تهران اوج بیشتری پیدا کرد. ده‌ها هزار تن از مردم در خیابان فرح‌آباد، پشت کیسه‌های شن و خاک سنگر گرفتند.
•کلانتری‌های تهران نو، (چهارده و شانزده و بیست و یک و نه) و نارمک ده و یازده و شهر ری، سقوط کردند و همچنین یک هلی‌کوپتر گارد در تهران در هوا ساقط شد.
•حجت‌الاسلام دکتر مفتح از جانب حضرت امام، عکس مندرج در روزنامه کیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل ایشان را کاملا صحیح و واقعی دانست

• بازرگان گزارش مطبوعات را در زمینه تماس با بختیار و سران ارتش، قویا تکذیب کرد.از سوی دفتر تبلیغات امام خمینی، هر گونه تماس با بختیار و سران ارتش تکذیب شد.امام خمینی اعلام کردند که من خودم اهل قلم و بیان هستم و هیچ سخنگویی ندارم.
•ستاد امداد و سازمان ملی پزشکان، تعداد شهدا را تا ساعت یازده امشب، صد و بیست و شش تن ، و مجروین را ششصد و سی و چهار نفر ذکر کرد.شمار کشته شدگان که به بیمارستان جرجانی منتقل شده‌اند، به چهل و شش نفر رسید و تعداد زخمی‌ها به علت کثرت آنها قابل شمارش نیست.

• آیت‌الله شریعتمداری ضمن آرزوی موفقیت برای دولت بازرگان، انتخاب وی را تبریک گفت.
• مهندس بازرگان در شرکت نفت اعلام کرد: با استقرار دولت موقت، اعتصاب شرکت نفت پایان خواهد یافت.
•حزب کمونیست قبرس اعلام کرد که تجهیزات جاسوسی آمریکا از ایران به قبرس منتقل شده است.
22 بهمن سال 1357:
• با تلاش برخی از دوستان بختیار و نیز نزدیکان مهندس بازرگان، بنا شد جلسه‌ای با حضور بازرگان، بختیار و قره‌باغی تشکیل گردد. عباس امیر انتظام درباره این جلسه می‌گوید: قبل از جلسه، بختیار به من تلفن زد و گفت استعفای خود را در جلسه تسلیم خواهد کرد. لیکن بختیار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را برای جلسه فرستاد.
• واحدهای نظامی چند شهر، از جمله لشگر زرهی قزوین، به سوی تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ کرج را به منظور جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود کردند.نبرد شدید مردم با نیروی گارد در خیابان‌های تهران شدت بیشتری پیدا کرد.
• در پی درگیری‌های اخیر، پزشکی قانونی مملو از شهدایی است که در چند روز اخیر کشته و شناسایی نشده‌اند.
• تسلیحات ارتش، زندان اوین، ساواک سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورا،‌ رادیو و تلویزیون، نخست وزیری، ژاندارمری و شهربانی، به دست مردم تصرف شد.
• نصیری، رییس ساواک، سالار جاف، قاتل مردم کردستان و سپهبد رحیمی، توسط مردم بازداشت شدند. همچنین سپهبد بدره‌ای، فرمانده نیروی زمینی، محمد امین و بیگلری، جانشین فرماندگان گارد، به هلاکت رسیدند.
• فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خمینی، استعفای خود را تقدم کردند.
•با مراجعه به منزل حضرت امام، گروه‌های مسلح پشتیبانی خود را از امام اعلام کردند.
• حضرت امام به دنبال سقوط نهادهای اصلی رژیم و عقب‌نشینی ارتش از مردم خواستند که آرامش و نظم را مجددا برقرار کنند.•رییس ستاد کل ارتش از جمله مواردی که موجب شد ارتش اعلام بی‌طرفی کند، اینها بود: رییس ستاد شهربانی به کلانتری‌ها گفته بود مقاومت نکنند؛ در حالیکه این خلاف دستور بود. اعزام نیروهای زبده کمکی برای افسران محاصره شده در مسلسل‌سازی به جهت تمرد آنها بی‌نتیجه ماند. سربازان به طور دسته جمعی فرار می‌کردند و بدون اجازه به پادگان‌ها بر‌می گشتند. نیروهای زرهی به علت سد شدن راه آنها توسط مردم و تیر خوردن سرلشکر ریاحی، موفق به کار نشدند. نیروی هوایی به علت پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز نداشت. بی‌نظمی عمومی، نافرمانی و اعلام همبستگی افسران عالی رتبه با کمیته امام خمینی همه گیر شده بود.
•انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد.
• امام خمینی طی پیام دیگری خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسایس بهره‌مند است و توطئه‌ها در کمین است. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان‌های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه‌ها را نقش بر آب می‌سازد … با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.
• مهندس بازرگان طی یک نطق تلویزیونی، ضمن تشکر از آحاد مختلف مردم و خصوصا از اعلام بیطرفی ارتش در مسائل سیاسی گفت: تیمسار قره‌باغی در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نموده است. از سوی حضرات آیات مرعشی نجفی و شیرازی، اعلامیه‌های جداگانه‌ای خطاب به ملت ایران منتشر گردید و پیروزی انقلاب اسلامی تبریک گفته شد.•پس از سقوط رژیم سلطنتی، همافران نیروی هوایی که در حرکت نظام یمردم نقش مهمی داشتند‌، از همکاری و مدد رسانی به موقع مردم تشکر کردند.
•به مناسبت سقوط رژیم شاه، از سوی یاسر عرفات پیام تبریکی خطاب به حضرت امام فرستاده شد.• خسرو قشقایی ضمن ملاقات با حضرت امام، از دولت بازرگان پشتیبانی کرد.
• آیت‌الله خویی با ارسال تلگرافی برای حضرت امام، ورود ایشان را به ایران تبریک گفت.
•حمایت گسترده از دولت بازرگان در شهرهای مختلف کشور ادامه دارد و در همه شهرها و بخش‌های کشور، مردم با رهبری روحانیان مبارز محلی، مراکز اداری و دولتی مانند شهربانی، ساواک، استانداری‌، فرمانداری و غیره را به تصرف خود در می‌آورند و کمیته‌های مسلح انقلابی تشکیل می‌دهند.وقایع انقلاب آن قدر سریع بود که حتی مقامات آمریکایی در آخرین روزها نمی‌دانستند انقلاب پیروز شده است.اتاق عملیات کاخ سفید از طرف برژینسکی، تلفنی از سالیوان می‌پرسید: آیا هنوز اماکن کودتا وجود دارد؟
پیروزی انقلاب در 22 بهمن:

• با فرار بختیار از ایران و اعلام بیطرفی ارتش در روز 22 بهمن 1357، انقلاب اسلامی ایران پس از سالها مجاهدت، ایثار، فداکاری و مقاومت در راه رضای الهی با رهبری بی نظیر حضرت امام خمینی و به همت مردم سرافراز ایران به پیروزی نهایی رسید و سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهی 2500 ساله و ظلم و استبداد بیش از 50 ساله رژیم پهلوی در ایران، ریشه کن شد و به خواست الهی حکومت جمهوری اسلامی تأسیس شد.

 

 

دهه فجر انقلاب

دهه فجر

دهه فجر

با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، شاپور بختیار به عنوان تنها امید رژیم پهلوی، به عنوان نخست وزیر معرفی و باقی مانده بود.این ایام که مصادف با اربعین امام حسین« علیه السلام» و گسترش راهپیمایی ها و اعتراضات مردمی بود، امام« قدس سره» طی پیامی، نکات تازه ای را برای هوشیاری مردم یادآور می شوند. همزمان با سایر شهرها، در تهران نیز راهپیمایی ها ادامه می یابد و فریاد الله اکبر جمعیت میلیونی لرزه بر اندام آخرین بقایای طاغوت می اندازد.

 

انسان های بپا خاسته و از جان گذشته با عزمی پولادین می روند تا سرنوشت مملکت خود را به دست بگیرند و همگی خواستار انحلال حکومت پهلوی و تشکیل حکومت اسلامی هستند و با شعار « استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی» خط مشی آینده را ترسیم می نمایند.

به دنبال گسترش قیام مردمی، امام قدس سره در پیامی عزم خود را مبنی بر بازگشت به ایران اعلام می دارد. بختیار که با حمایت امریکا و به عنوان یک چهره ی ملی قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعله های قیام را دارد، خود را در این امر ناتوان می یابد و می کوشد که با قانونی جلوه دادن دولت خود، قیام مردم را سرکوب نماید. مخالفت خود را با بازگشت امام قدس سره اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاه های کشور را می دهد. در پی انتشار این دستور مردم خشمگین، به خیابان ها ریخته  و با تحصن و شعارهای کوبنده دولت بختیار را مخاطب قرار می دهند.

 

 

 

پس از پانزده سال دوری از وطن درمیان استقبال پرشور مردم قدم به خاک این سرزمین گذاشت ، پانزده سالی که به خاطر خروشیدن بر استبداد و طاغوت و به خاطر بر زبان جاری کردن حقیقت به عراق ، ترکیه و  فرانسه تبعید شد .

 

پس از یکصد و هفده روز توقف امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو، امام خمینی (ره) ساعت سه و سی دقیقه به وقت تهران به سوی تهران حرکت کردند .

 

 

 

حاشیه های روزی که امام آمد . . .

 

حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پیامی خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشکر از آنها خداحافظی کردند.

 

ایشان پس از اقامه نماز در کف هواپیما، روی دو پتو با آرامش خوابیدند ، این در حالی بود که همه علاقمندان، دوستداران و نزدیکان ایشان، نگران انجام این پرواز بودند. خطر انهدام هواپیما و یا ربودن آن در آسمان چیزی بود که همه را تا لحظه فرود آن در فرودگاه تهران، نگران ساخته بود.

 

در هواپیما دویست نفر امام را همراهی می کردند که پنجاه تن  از آنان همراهان و هواداران و نزدیکان امام خمینی و ۱۵۰ نفر دیگر از خبرنگاران بودند .

 

راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند .

 

با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فریاد «الله اکبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. استقبال کنندگان  با خواندن سرود «خمینی ای امام»، اشک‌های مشتاقان را بر گونه‌هایشان جاری کردند.

 

 

 

پاسخ امام به عواطف یک میهن

 

حضرت امام طی بیاناتی در فرودگاه تهران گفتند: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر می‌کنم. عواطف ملت ایران به دوش من بارگرانی است که نمی‌توانم جبران کنم.

 

ایشان ضمن اشاره به اینکه طرد شاه از کشور قدم اول پیروزی بود، همگان را به وحدت کلمه و ادامه مبارزه تا قطع کامل ریشه‌های فساد ترغیب کردند.ایشان سپس از آنجا عازم بهشت زهرا شدند.

 

با وجود سرمای زمستان، شب پیش از ورود امام ، بسیاری از مردم مشتاق ، در مسیر حرکت ایشان خوابیده بودند .

 

هنگام ورود امام خمینی به مدت بیست دقیقه مراسم استقبال توسط تلویزیون  ایران به طور زنده پخش شد ، اما ناگهان عکس شاه بر روی صفحه تلویزیون ظاهر و برنامه قطع شد .

 

در حالی که مراسم ورود حضرت امام به طور مستقیم از تلویزیون پخش می‌شد، نظامیان با یورش به این سازمان از ادامه پخش آن ممانعت کردند.

 

عده‌ای از مردم با قطع جریان پخش مستقیم ورود حضرت امام از تلویزیون به علت هجوم مأمورین نظامی، از عصبانیت تلویزیون‌های خود را به خیابان پرت کردند.

 

 

 

وقایع ایام‌الله دهه فجر انقلاب اسلامی:

 

 

 

وقایع ۱۲بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 

۱۲بهمن روز ورود روح‌الله خمینی به ایران-در این روز بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آیت‌الله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۵۰ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. خمینی پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامه‌ای که از قبل تنظیم شده بود عازم گورستان بهشت زهرا شد…

 

خمینی در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود.

 

 

 

وقایع ۱۴ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 

روز شنبه ۱۴ بهمن از ایام‌الله دهه فجر در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصه‌ای از نظریات آیت‌الله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصه‌ای از پاسخ خمینی به این شرح بود:

 

 

 

«کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد می‌توانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شده‌اند. از ارتش می‌خواهم هرچه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته می‌شود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد.     »

 

 

 

وقایع روز ۱۶ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 

روز ۱۶ بهمن و تعیین دولت موقت-خمینی در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بین‌المللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد و افزود برگزاری همه پرسی درباره تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است.

 

 

 

وقایع روز ۱۹ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 

 روز نوزدهم بهمن ماه بزرگ‌ترین راه پیمایی انقلاب صورت گرفت. در قطعنامه پایانی راه پیمایی نخست وزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تایید شد.

 

 

 

وقایع ۲۰ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 

در روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رییس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناح‌های مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین ده‌ها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.

 

 

 

وقایع ۲۱ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 

روز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همه جانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشگر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانک‌ها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. آیت‌الله خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشگر گارد حکم جهاد خواهد داد.در اینروز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ بموجب این اعلامیه رفت و آمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابان‌ها با ایجاد حریق و راه بندان‌های متعدد مانع حرکت قوای نظامی می‌شدند.

 

 

 

وقایع ۲۲ بهمن از ایام‌الله دهه فجر

 

۲۲ بهمن از ایام‌الله دهه فجر ،در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.

 

 

 

تصمیم شورای عالی ارتش(مقاله دهه فجر)

 

ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدره‌ای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود.

 

 

 

پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیه‌ای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظه‌ای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.

 

 

 

دهه فجر

 

هرساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی در کشورمان  انجام می گیرد.

 

همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولا در طول دهه فجر برگزار می شود.

 

در مدارس کودکان کلاس‌های درس را با نوارهای رنگی، پرچم و عکس امام خمینی و  و رهبر عزیزمان سیدعلی خامنه‌ای تزئین می‌کنند.

ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) برعموم شیعیان تسلیت باد

فاطمیه

ایام فاطمیه چند روز است ؟

اول اینکه اصل این سؤال اشتباه است، چون دهه یعنی ده شبانه روز و اگر دهه بگوییم دیگر چند روز است معنی ندارد و باید بگوییم ایام فاطمیه چند روز است!!

دوم اینکه چرا دو دهه فاطمیه داریم: علتش این است که تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) دقیقاً مشخص نیست. درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) روایات مختلفی وجود دارد و از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر(ص) بیان شده است ، اما میان علمای شیعه، دو احتمال معتبر است: هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یا نود و پنج روز بعد از رحلت ایشان. بنابراین با توجه به رحلت پیامبر اسلام(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند. اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت زهرا(س) از سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیه دوم می‌ خوانند. بنابراین ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از 13 تا 15 جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد. و این ایام را شیخ عباس قمی در کتاب شریف مفاتیح الجنان در اعمال ماه های جمادی اول و وجمادی الثانی متذکر شده اند ؛ بنابر این در قدیم فقط سه روز فاطمیه اول و سه روز فاطمیه دوم را عزاداری می کردند.

 و شاید علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)، 29 روز بوده باشند، حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل، روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.

 اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75 روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95 روز، شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است، دهه فاطمیه دوم گفته می شود. عده ای هم بین دو دهه راجمع می کنند و بیست روز پشت سرهم عزاداری می کنند.

 

در کل دو دهه فاطمیه کار بسیار خوب و پسندیده ای است و این نشان دهنده ارادت به آنحضرت و مظلومیت آن بانوی گرامی است. اما باید توجه داشت که دهه سازی جدیدا به یکی از حربه های دشمنان اسلام تبدیل شده تا دهه محرم را تحت شعاع قرار داده و عزاداری بر ائمه اطهار علیهم السلام را عادی سازی کنند ، بنابراین خوب است که عزیزان کمی دقت کنند.

در حال حاضر همه ساله مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله بوسیله مقام معظم رهبری به مدت پنج شب در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار می گردد نه ده شب و نه سه شبانه روز و شاید علت اینکه معظم له از سه روز بیشتر مراسم عزا به پا می کنند بخاطر عظمت مصائب صدیقه طاهره می باشد و علت اینکه این مراسم به دهه نمی رسد شاید بخاطر این باشد که رهبر انقلاب نمی خواهند دهه سازی کرده و یا بر این امر مُهر تایید بزنند.

 

 

چرادوفاطمیه داریم؟

یکی از سوالات درباره ایام فاطمیه این است که چرا تاریخ دقیق شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) روشن نیست و فلسفه ایام فاطمیه چیست؟
 
برای پاسخ به این سوال باید گفت: زمان دقیق شهادت حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ همانند مکان دفن ایشان از مجهولات تاریخی است که نشانه اوج مظلومیت حضرت است.
 
عواملی چند ممکن است منشأ این اختلاف باشد؛ از جمله:
 
۱. نقل حوادث تاریخی در آن دوران همانند امروز نبوده که به صورت نوشته و کتاب در آید و به نسل‌های بعدی منتقل شود، بلکه انتقال رویدادهای تاریخی به طور عمده شفاهی بود و از خاطر و ذهن افرادی به اذهان دیگران منتقل می‌شد. کسی نمی‌تواند ادعا کند که همه این ناقلان از اشتباه مصون بودند.
 
۲. از سوی دیگر در آن روزها مسلمانان سرگرم جنگ بودند، در چنین شرایطی کمتر دغدغه داشتند که حوادث تاریخی را به طور دقیق ثبت نمایند. [۱]
 
۳. اختلاف و دسته‌بند‌ی‌های سیاسی که پس از رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پدید آمد و کسانی که روی کار آمدند و قدرت را در دست گرفتند، تا آن جا که توان داشتند، تاریخ حادثه‌ها را دستکاری کرده‌اند. [۲]
 
پراکندگی گفتار تاریخ‌نگاران در این موضوع گواهی روشن بر تحریف عمدی آنان در تاریخ شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ است.
 
در رابطه با زمان شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ روایات متفاوتی نقل شده است که سند برخی از این روایات «مرفوع» است و در نتیجه از اعتبار کافی برخوردار نیستند و برخی روایات نیز مدت زندگی حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را پس از رحلت پدر گرامی‌اش دو یا شش و یا هشت ماه بیان کرده‌اند، چون این دسته از روایات نیز سند درستی ندارند و یا از امام معصوم نقل نشده‌اند نمی‌تواند معتبر و قابل توجه باشند.
 
بعضی از احادیث گویای این است که حضرت پس از رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سه ماه یا یکصد روز در قید حیات بود.[۳]
 
این گونه احادیث را ممکن است با حدیث مشهور طبری که شهادت حضرت را سوم جمادی الثانیه می‌داند.[۴] بدین طریق جمع کرد که سه ماه پنج روز کمتر از سوم جمادی الثانیه یعنی نود و پنج روز است و یکصد روز، پنج روز بیشتر از نود و پنج روز می‌شود و تفاوت چند روز قابل توجه نیست، مرحوم علامه مجلسی نیز به این مطلب اشاره دارد. [۵]
 
در نتیجه تنها روایاتی که قابل تأمّل است؛ روایات هفتاد و پنج روز و سوم جمادی الثانیه یعنی نود و پنج روز است.
 
روایت هفتاد و پنج روز به دو طریق ـ ابو عبیده و هشام بن سالم[۶] ـ از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است و روایت سوم جمادی الثانیه یعنی نود و پنج روز در روایت ابو بصیر، نیز از امام صادق ـ علیه‌السلام ـ تصریح شده است.
 
این دو تعبیر با توجه به قول مشهور شیعه درباره رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در بیست و هشتم ماه صفر با هم تعارض دارد، چون که هفتاد و پنج روز پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ موافق با سیزدهم جمادی الاولی می‌شود، نه سوم جمادی الثانیه.
 
البته ممکن است دلیل اختلاف در این دو دسته از روایات صحیحه رایج نبودن نقطه گذاری بر کلمات در زمان صدور روایات باشد.
 
توجه به شباهت «خمسه و سبعون» با «خمسة تسعون» مؤید این معناست. به عنوان مثال در کتاب کافی در مورد زمان شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ چنین آمده است: «و توفیت و لها ثمان عشرة سنه و خمسة و سبعون یوما».[۷] همان گونه که در این روایت دیده می‌شود شباهت «خمسه و سبعون» به «خمسه تسعون» خیلی نزدیک است و اشتباه نسّاخ، تاریخ نویسان یا راویان حدیث می‌تواند موجب پدید آمدن دو تاریخ متفاوت در رابطه با روز شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ باشد. [۸]
 
در هر صورت، ایام فاطمیه، زمان مناسبی است تا از کوثر پیامبر اکرم (ص) یاد شود و در کنار ذکر مصیبت‌، جایگاه رفیع ایشان، و درس‌هایی که به ملت آموختند، مرور شود.
 

نیمه شعبان

 

تاریخ دقیق نیمه شعبان 1396 چه روزی است؟

نیمهٔ شعبان (۱۵ شعبان در گاهشماری هجری قمری) یکی از جشن‌های مسلمانان شیعه است که روز تولد امام دوازدهم، امام مهدی (ع) است.

شعبان هشتمین ماه در گاه‌شماری هجری قمری است. ماه‌های رجب، شعبان و رمضان در میان مسلمانان اهمیّت زیادی دارند. از پیامبر اسلام (ص) چنین نقل شده‌ است که شعبان «ماه من» است.

نیمه شعبان 96 چه تاریخ و روزی و چند شنبه است؟

روز نیمه شعبان در سال 1396 برابر است با تاریخ جمعه 22 اردیبهشت 96

نیمه شعبان تاریخ میلادی 2017: برابر است با تاریخ 12 می 2017

به تاریخ قمری نیز: 15 شعبان 1438

سال تولد امام دوازدهم شیعیان را سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ هجری نقل کرده‌اند.علت اختلاف شاید این بوده‌است که در سابق، تاریخ را با حروف ابجد می‌نوشتند و درباره سال تولد حجت بن حسن بین واژه‌های «نور» و «نهر» اختلاف است که این اختلاف ناشی از رسم‌الخط ناقلین می‌باشد.

دیدگاه شیعیان

در روایات و احادیث امامان شیعه (ع) شب نیمه شعبان از جمله پر فضیلت ترین شب‌ها برای احیا و شب زنده داری، دعا و عبادت است.

در روایتی از امام علی (ع) درباره خواندن دعای کمیل در این شب آمده‌است:

“قسم به کسی که جان علی در دست اوست همه امور نیک و بدی که بر بندگان جاری می‌شود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم می‌شود. هیچ بنده‌ای نیست که این شب را احیاء دارد و در آن دعای خضر بخواند، مگر آن که دعای او اجابت شود….. بنشین ای کمیل هنگامی که این دعا را حفظ کردی خدا را در هر شب جمعه، یا در هر ماه یک شب، یا یک بار در سال یا حداقل یک بار در طول عمرت، با آن بخوان، که خدا تو را یاری و کفایت می‌کند و تو را روزی می‌دهد، و از آمرزش او برخوردار می‌شوی، ای کمیل به خاطر زمان طولانی که تو با ما همراه بوده‌ای بر ما لازم است که درخواست تو را به بهترین شکل پاسخ دهیم، آنگاه دعا را چنین انشاء فرمود…

همچنین، شیعیان معتقدند خدا در این شب به تعداد موها و پشم‌های چهارپایان بندگانش را از آتش جهنم آزاد می‌کند و زمان‌های مرگ را ثبت و روزی‌های یک سال را تقسیم می‌کند و همه آنچه را که در طول سال واقع می‌شود نازل می‌سازد.

برگزاری مراسم نیمه شعبان

دربرگزاری مراسم نیمه شعبان فقط مختص به ایران نیست. از دیگر کشورهایی که چنین مراسمی آن هم به شکل وسیع برپا می‌کنند، می‌توان به کشورهای عراق،لبنان، مصر، بحرین، یمن و آذربایجان اشاره کرد. همچنین کشورهایی مانند هند، پاکستان، امارات متحده عربی، تونس و مراکش که در آن‌ها شیعیان در اقلیتند نیز مراسم وسیعی به همین مناسبت برگزار می‌شود. حقیقت امر این است که آن‌چه که بیش از همه برگزاری مراسم نیمه شعبان را آسان‌تر می‌کند، اعتقاد برخی از فرقه‌های مهم اهل تسنن به حجت بن حسن و ظهور اوست.

نیمه شعبان در ایران

مراسم نیمه شعبان در ایران نسبت به کشورهای دیگر پر رونق‌تر است.تدارکات ویژه‌ای که دولت و مردم برای این روز می‌بینند، بسیار وسیع است. چراغانی‌های وسیع، برگزاری جشن، مولودی‌خوانیهای عمومی و پخش شربت و شیرینی که بسیاری از آن‌ها از سوی مردم و هیات‌های مردمی انجام می‌شود، برای یادبود این روز برگزار می‌شود. این روز در ایران، روز جهانی مستضعفان نامیده می‌شود.

نیمه شعبان در عراق

از آنجا که بر اساس احادیث شیعیان، زیارت حسین بن علی اهمیت زیادی دارد از این رو جشن نیمه شعبان را در این شهر و در کنار حرم حسین بن علی برگزار می‌کنند.بسیاری از این زائران پیاده به کربلا می‌روند.قربانی کردن، چراغانی، غذا دادن به فقرا، عیدی دادن و دیدوبازدید هم در این روز انجام می‌شود.

نیمه شعبان در مصر

در مصر علاوه بر شیعیان، سنی‌ها نیز این روز را جشن می‌گیرند. مولودی‌خوانی مهمترین برنامهٔ جشن نیمه شعبان در مصر است.

نیمه شعبان در بحرین

 

این روز در تقویم رسمی کشور تعطیل نیست،اما بحرین در این روز به صورت نیمه تعطیل است.عیدی دادن، دعا و مولودی‌خوانی در مسجدها و خوردن شام ویژه این شب از کارهایی است که بحرینی‌ها انجام می‌دهند.

نیمه شعبان در یمن

در یمن مردم در خیابان به جشن گرفتن این روز می‌پردازند و رقص خنجر انجام می‌دهند.

نیمه شعبان در هند

مسلمانان هند بر این باورند که خدا آیندهٔ تمام مردان را با احتساب تمام اعمال گذشته آنها در شب برات (نیمهٔ شعبان) رقم می‌زند. در واقع شب برات به معنی شب بخشش یا روز کفاره است. شیعیان آن را به عنوان شبی که دوازدهمین و آخرین امامشان، امام ابو محمد قاسم (حضرت مهدی) متولد شده‌است، جشن می‌گیرند. مردم دعا و نماز می‌خوانند و تمام شب قرآن مقدس را تلاوت می‌کنند به این امید که خداوند اعمال آن‌ها را ببخشد. مسلمان در اوایل صبح به گورستان‌ها سر می‌زنند و گل می‌برند و فاتحه می‌خوانند برای آرامش نزدیکان درگذشته‌شان.

این جشنواره در روز سیزده و یا چهاردهم ماه شعبان در تقویم اسلامی و یا پانزده روز قبل از شروع ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود. روزی که به عنوان لیالی برات شناخته می‌شود، به معنی شب آزادی است.

در این شب، پیامبر به هر خانه سر می‌زند و مشکلات و درد و رنج بشریت را آسان می‌کند. با توجه به افسانه‌ای در ارتباط با شب برات یک درخت در بهشت است که نام همه مردم در برگها نوشته شده و اگر در این شب یک برگ با نام یک شخص می‌افتد، به شدت اعتقاد بر این است که آن شخص در سال جاری خواهد مرد.

همچنین گفته شده که این شب گرامی داشته می‌شود چون پیامبر به شهر مقدس مکه وارد شدند. جشن همهٔ مساجد با رشته‌ای از لامپ‌ها و کاغذهای رنگی، روشن می‌شود. مساجد پر از جمعیت می‌شود که نماز و دعا می‌خوانند. کراکرها، مثل ستاره‌ها افزایش زیبایی آسمان تاریک می‌شوند. هزاران شمع و رشته لامپ الکتریکی خانه‌ها و خیابان‌ها را روشن می‌کنند و در نتیجه یک محیط شاد ایجاد می‌شود.

قرآن کریم خوانده شود و آهنگ‌های معنوی در تمام طول شب برات خوانده می‌شود. مردم پول‌دار سخاوتمندانه پول، لباس و چیزهای به نام درگذشته گانشان و به نیت آرامش روح آنها، به نیازمندان اهدا کنند. به طور کلی اعتقاد بر این است که اگر شخص قاطع تمام شب را دعا بخواند و طلب آمرزش کند، بخشیده خواهد شد. برخی از مسلمان رزه می‌گیرند و نمازهای مستحبی می‌خوانند این شب به تعداد موها و پشم‌های چهارپایان بندگانش را از آتش جهنم آزاد می‌کند و زمان‌های مرگ را ثبت و روزی‌های یک سال را تقسیم می‌کند و همه آنچه را که در طول سال واقع می‌شود نازل می‌سازد.

تولد علی اکبر(ع) و روز جوان

شناسنامه حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.

مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید “هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه…».

حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .

زندگی نامه حضرت علی اکبر علیه السلام

وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینة النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد.

کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: «پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: «القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.

علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: «یا ابة لا اراک الله السوء و السنا علی الحقّ» پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: «بلی والّذی الیه مرجع العباد؛ آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: «یا ابه اذا لانبالی نموت محقّین» ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: «جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.

شمه ای از فضائل و مناقب حضرت علی اکبر علیه السلام

تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.

علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت.

رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود که به آن اشاره می کنیم.

تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آماده جان نثاری شود.

میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام، روز جوان

جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و…؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و….

حضرت علی اکبر علیه السلام، الگوی جوانان

جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.

قرآن برای زندگی بشر، اُسوه و الگو معرفی می کند؛ «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه». اگر پیامبر و سبک زندگی نبوی اسوه و الگوست، هر شخص و سبک دیگری اگر بخواهد اسوه و الگو باشد، باید رنگ و بوی پیامبر را داشته باشد و «اشبه الناس خلقاً خُلقاً و منطقاً برسول الله» باشد.

امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبرعلیه السلام را عصارة بنی هاشم و شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته، فرمود هر وقت دلمان برای رسول الله تنگ می شد، مشتاق زیارت علی اکبر می شدیم و زیارت و ملاقات علی اکبر علیه السلام بود که دلمان را در فراق پیامبر صلی الله علیه وآله تسلی می بخشید.

پس اگر کسی شیفتة جمال و کمال پیامبر صلی الله علیه وآله است، می تواند از رخسار و فضایل علی اکبر هم به پیامبر صلی الله علیه وآله برسد.

در سایه سار قلم

همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینه ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه ی طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمه ی ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینه ی احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره ی گل روی رسول دو سرا را.

 

مناسبت های ماه شعبان

 

مناسبت ها :

سوم شعبان

ولادت امام حسین”ع″ (۴ه ق)

چهارم شعبان

ولادت حضرت ابوالفضل”ع″ (۲۶ه ق)

پنجم شعبان

ولادت حضرت امام زین العابدین”ع″ (۳۸ ه ق)

هفتم شعبان

روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق)

هشتم شعبان

روز اهدای خون

نهم شعبان

اغاز جنگ جهانی اول (۱۲۹۳ه ش)

یازدهم شعبان

ولادت حضرت علی اکبر”ع″ (۳۳ ه ق)

سیزدهم شعبان

صدورفرمان مشروطیت (۱۲۸۵ه ش)

پانزدهم شعبان

ولادت حضرت مهدی “عج” (۲۵۵ه ق)

شانزدهم شعبان

روزخبرنگار

هفدهم شعبان

وفات شیخ حسنعلی اصفهانی “نخودکی” (۱۳۶۱ه ق)

بیست وپنجم شعبان

آغاز بازگشت آزادگان به میهن (۱۳۶۹ه ش)

بیست ونهم شعبان

وفات ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی سومین نایب خاص امام زمان”عج”(۳۲۶ه ق)

روز بزرگداشت علامه مجلسی (ره)

اعمال این ماه :

فضیلت ماه شعبان

شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مى‌گرفت و به ماه رمضان وصل مى‌کرد و مى‌فرمود شعبان، ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب می‌شود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که چون ماه شعبان فرا می‌رسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مى‌نمود و مى‌فرمود اى اصحاب من مى‌دانید این چه ماهى است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مى‌فرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى‌کنم که از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام که هر که روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را براى او واجب می‌کند.

 

شیخ از صفوان جمال روایت کرده که گفت : حضرت صادق علیه السلام به من فرمود کسانى را که در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود بله همانا که رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مى‌دید به مُنادیى امر مى‌فرمود که در مدینه ندا مى‌کرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما. ایشان مى‌فرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت کند کسى را که یارى کند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.

 

سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مى‌فرمود: از زمانى که شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا کرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى که حیات دارم ان شاء الله تعالى.

 

سپس مى‌فرمود که روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.

اعمال این ماه شریف بر دو قِسم است: اعمال مشترکه و اعمال مختصه .

اعمال مشترکه ماه شعبان

۱- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَهَ» گفته شود.

۲- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات “الْحَىُّ الْقَیُّومُ” پیش از “الرَّحْمنُ الرَّحیمُ” است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مى‌شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر کس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماه‌هاى دیگر استغفار کند.

۳- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند. از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض کرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بگیرد؟

حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.

عرض کرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر کس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان که یکى از شما شتر تازه متولد شده‌ای را تربیت مى‌کند تا آن که در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى که به اندازه کوه اُحُد شده باشد.

 

۴- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » را که ثواب بسیار دارد؛ گفته شود. از جمله آن که عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.

۵- در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز اقامه شود؛ که در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود تا حق تعالى هر حاجتى که دارد را برآورد. چه در امور دنیوی و یا در امور معنوی. و نیز روزه این ماه فضیلت بسیار دارد و روایت شده که در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌کنند. پس ملائکه عرض مى‌کنند خداوندا بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است که هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّ‌تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

۶- در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .

۷- در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :

اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَهِ النُّبُوَّهِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَهِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِکَهِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَهِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَهِ یَامَنُ مَنْ رَکِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَهِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوهً کَثیرَهً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّهٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِکَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِکَ وَارْزُقْنى مُواساهَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَهِ وَالرِّضْوانِ الَّذى کانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فى اِکْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.

اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَهِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاکَ یَوْمَ الْقِیمَهِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْکَ الرَّحْمَهَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .

۸- در این ماه مناجات شعبانیه خوانده شود. این مناجات از ابن خالویه نقل شده و گفته این مناجات حضرت امیرالمؤمنین و امامان است.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُکَ وَاْسمَعْ نِدائى اِذا نادَیْتُکَ وَاَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیکَ مُسْتَکیناً لَکَ مُتَضرِّعاً اِلَیْکَ راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابى وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى وَ تَعْرِفُ ضَمیرى وَلا یَخْفى عَلَیْکَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَ مَثْواىَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتى وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتى وَ قَدْ جَرَتْ مَقادیرُکَ عَلَىَّ یا سَیِّدى فیما یَکُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَریرَتى وَ عَلانِیَتى وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتى وَ نَقْصى وَ نَفْعى وَ ضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَنْصُرُنى.

اِلهى اَعُوذُبِکَ مِنَ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ اِلهى اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَاْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِکَ اِلهى کَاَنّى بِنَفْسى واقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلى عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِکَ اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْکَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتى.

اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَىَّ اَیّامَ حَیوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنّى فى مَماتى اِلهى کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لى بَعْدَ مَماتى وَ اَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَمیلَ فى حَیوتى اِلهى تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِکَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْیا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَىَّ مِنْکَ فى الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِکَ الصّالِحینَ فَلا تَفْضَحْنى یَوْمَ الْقِیمَهِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ اِلهى جُودُکَ بَسَطَ اَمَلى وَ عَفْوُکَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِکَ یَوْمَ تَقْضى فیهِ بَیْنَ عِبادِکَ اِلهى اعْتِذارى اِلَیْکَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى یا اَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَیْهِ الْمُسیئُونَ.

اِلهى لا تَرُدَّ حاجَتى وَلا تُخَیِّبْ طَمَعى وَلا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجاَّئى وَ اَمَلى اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتى لَمْ تُعافِنى. اِلهى ما اَظُنُّکَ تَرُدُّنى فى حاجَهٍ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْکَ اِلهى فَلَکَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَلا یَبیدُ کَما تُحِبُّ وَ تَرْضى اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى بِذُنُوبى اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّکَ اِلهى اِنْ کانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِکَ عَمَلى فَقَدْ کَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِکَ اَمَلى اِلهى کَیْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَهِ مَحْروماً وَ قَدْ کانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِکَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاهِ مَرْحُوما

اِلهى وَ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابى فى سَکْرَهِ التَّباعُدِ مِنْکَ اِلهى فَلَمْ اَسْتَیْقِظْ اَیّامَ اغْتِرارى بِکَ وَ رُکُونى اِلى سَبیلِ سَخَطِکَ. اِلهى وَ اَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ اِلَیْکَ اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ اُواجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّهِ اسْتِحْیائى مِنْ نَظَرِکَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ اِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ اِلهى لَمْ یَکُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ اِلاّ فى وَقْتٍ اَیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِکَ وَ کَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخالى فى کَرَمِکَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَهِ عَنْکَ اِلهى اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَکَ وَاْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ یا قَریبَاً لا یَبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. اِلهى هَبْ لى قَلْباً یُدْنیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ اِلهى إنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ. اِلهى اِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنیرٌ وَ اِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یا اِلهى فَلا تُخَیِّبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِکَ اِلهى اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلایَتِکَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَهَ مِنْ مَحَبَّتِکَ اِلهى وَ اَلْهِمْنى وَ لَهاً بِذِکْرِکَ اِلى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ.

اِلهى بِکَ عَلَیْکَ اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِکَ وَالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِکَ فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَلا اَمْلِکُ لَها نَفْعاً اِلهى اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنیبُ فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ اِلهى هَبْ لى کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاَّءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَکَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً.

اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْیاسِ وَلاَ انْقَطَعَ رَجاَّئى مِنْ جَمیلِ کَرَمِکَ اِلهى اِنْ کانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَکُّلى عَلَیْکَ اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقینُ اِلى کَرَمِ عَطْفِکَ اِلهى اِنْ اَنامَتْنِى الْغَفْلَهُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِ آلاَّئِکَ اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظیْمُ عِقابِکَ فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّهِ جَزیلُ ثَوابِکَ.

اِلهى فَلَکَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْکَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِکَرَکَ وَلا و یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَلا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَلا یَسْتَخِفُّ بِاَمْرِکَ اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّکَ الاْبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خاَّئِفاً مُراقِباً یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ وَ صَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً.

این از مناجات‌هاى جَلیلُ الْقَدْر اَئمه عَلیهمُ السلام است.

اعمال مُختصّه ماه شعبان

شب اوّل

دوازده رکعت که در هر رکعت حمد یک مرتبه و یازده مرتبه توحید خوانده شود.

روز اوّل

۱- روزه‌ این روز فضیلت بسیار دارد و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که هر که روز اوّل شعبان را روزه بگیرد براى او بهشت واجب می‌شود.

۲- سید بن طاوس از حضرت رسول صَلَّى اللهِ علیه و آله براى کسى که سه روز اوّل این ماه را روزه بگیرد ثواب بسیارى نقل کرده است.

۳- در شب‌هاى سه روز اول دو رکعت نماز وارد شده که در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید یازده مرتبه خوانده شود.

روز سوّم

روز مبارکى است که امام حسین بن على علیهماالسلام در این روز متولد گشت. از قاسم بن عَلاء همدانى وکیل امام حسن عسکرى علیه السلام نامه‌ای رسیده که مولاى ما امام حسین علیه‌السلام در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد گشت پس این روز را روزه گرفته شود و دعای ذیل در آن روز خوانده شود.

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَکَتْهُ السَّماَّء ُوَ مَنْ فیها وَالاْرْضُ وَ مَنْ عَلَیْها وَ لَمّا یَُطَاْ لابَتَیْها قَتیلِ الْعَبْرَهِ وَ سَیِّدِ الاُْسْرَهِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَهِ یَوْمَ الْکَرَّهِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّهَ مِنْ نَسْلِهِ وَالشِّفاَّءَ فى تُرْبَتِهِ والْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ والاْوصِیاَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ حَتّى یُدْرِکُوا الاْوْتارَ وَ یَثْاَروُا الثّارَ وَ یُرْضُوا الْجَبّارَ وَ یَکُونُوا خَیْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ. اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَیْکَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسیَّئٍ اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى یَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ یَسْئَلُکَ الْعِصْمَهَ اِلى مَحَلِّ رَمْسِهِ.

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْکَرامَهِ وَ مَحَلَّ الاِقامَهِ. اَللّهُمَّ وَ کَما اَکْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَاَکْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَ سابِقَتَهُ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَ یُکْثِرُ الصَّلوهَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ وَ عَلى جَمیعِ اَوْصِیاَّئِهِ وَ اَهْلِ اَصْفِیاَّئِهِ الْمَمْدُودین مِنْکَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَالْحُجَجِ عَلى جَمیعِ الْبَشَرِ. اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَهٍ وَ اَنْجِحْ لَنا فیهِ کُلَّ طَلِبَهٍ کَما وَ هَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ .

 

از امام صادق علیه السلام برای این روز دعایی روایت شده که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خوانده‌اند:

اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَکانِ عَظیمُ الْجَبَرُوتِ شَدیدُ الِمحالِ غَنِى َُّعنِ الْخَلایِقِ عَریضُ الْکِبْرِیاَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَریبُ الرَّحْمَهِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَهِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَریبٌ إذا دُعیتَ مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَهِ لِمَنْ تابَ اِلَیْکَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ اِذا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ اِذا ذُکِرْتَ اَدْعُوکَ مُحْتاجاً وَ اَرْغَبُ اِلَیْکَ فَقیراً وَ اَفْزَعُ اِلَیْکَ خاَّئِفاً وَ اَبْکى اِلَیْکَ مَکْرُوباً وَ اَسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً وَ اَتوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً اُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا (بِالْحَقِّ) فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوابِنا وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَهُ نَبِیِّکَ وَ وَُلَْدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ الَّذِى اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَهِ وَائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِکَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .

مبعث

روز مبعث چه روزی است؟

 

مبعث

 

روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد.

 

باور شیعیان

بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.

 

باور اهل سنت

در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

 

روز مبعث چه روزیست؟

 

روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است.

 

حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.

 

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.

 

روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.

 

شهادت امام کاظم ع)

بیست و پنجم رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان جهان در سال 183 هجری است.

 

 

درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می كند كه علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مك بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یكی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت كه اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مكیان از مقام خود بیفتند.

 

جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی كند. گویند امام هنگام حركت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار كرد و از او خواست كه از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نكند. علی قبول نكرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامی مال به او می دهند تا آنجا كه ملكی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم كه می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افكنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

 

عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت كه موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاری ندارد یا كسی بفرست كه او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست كه امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمكی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهك سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد كه ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن كردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

 

نجمه همسر امام:

نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاكیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (ع)، او را كه كنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد.

 

نجمه در خانه امام صادق (ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام مى كرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (ص) را دید كه به او فرمودند: «اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد كه بهترین فرد روى زمین باشد».

 

پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام كاظم (ع) فرمود: «پسرم! نـجـمـه بانویى است كه من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد.من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیكى كن».

 

ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى كرد و چون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمى كرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، این بانوى مكرمه با تربیت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر یافت.

 

فرزندان امام:

بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی كاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یكی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است كه قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بیشتر نیز گفته اند.

 

تأثیر علمی آن بزرگوار:

امام هفتم (ع) با جمع روایات و احادیث و احكام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را كه با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحكام یافته بود حفظ و تقویت كرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری كرد كه جان خود را فدا ساخت.

 

سخنان برگزیده

* امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛

زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسین‏علیه السلام است.

 

* روایت شده است: أنّهُ (الكاظِم َ‏علیه السلام) كانَ یَبِكی مِن خَشیَةِ اللَّهِ حَتّى‏ تَخضَلَّ لِحیَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛

امام كاظم همواره از بیم خدا مى‏گریست، چندان كه محاسنش از اشك تر مى‏شد.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَكثُ الصَّفَقَةِ و تَركُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛

سه چیز تباهى مى‏آورد: پیمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: عَونُكَ لِلضَّعیفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛

كمك كردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: لَو كانَ فِیكُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛

اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن كامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مى‏ كرد.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی كُلِّ یَومٍ؛

كسى كه هر روز خود را ارزیابى نكند، از ما نیست.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: ما مِن شَى‏ءٍ تَراهُ عَیناكَ إلّا و فیهِ مَوعِظَةٌ؛

در هر چیزى كه چشمانت مى‏بیند، موعظه‏اى است.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛

هر كس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مى‏دارد.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: إذا كانَ ثَلاثَةٌ فی بَیتٍ فَلا یَتَناجى‏ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِكَ مِمّایَغُمُّهُ؛

هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نكنند؛ زیرا نجوا كردن، نفر سوم را ناراحت مى‏ كند.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: إیّاكَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَیهِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ؛

مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج كنى.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَینَكَ و بَینَ أخیكَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَیاءِ؛

مبادا حریم میان خود و برادرت را (یكسره) از میان ببرى؛ چیزى از آن باقى بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم و حیا اس ت.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: أبلِغ خَیراً و قُل خَیراً ولا تَكُن أمُّعَةً؛

خیر برسان و سخن نیك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش.

 

* امام كاظم ‏علیه السلام: المُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛

مصیبت براى شكیبا یكى است و براى ناشكیبا دوتا.

 

* امام كاظم‏ علیه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِیَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛

شكیبایى در عافیت بزرگ‏تر است از شكیبایى در بلا.

 

 

زندانی شدن امام موسی کاظم (ع)

امام موسی کاظم علیه السلام چند سال در زندان بودند؟

دوران مهدی عباسی (یک یا دو سال)

باید توجّه داشت که مدت زندانی بودن آن حضرت بیشتر از ۵ یا ۶ سال نبوده و بیشتر دوره زندگی آن حضرت مصادف با حکومت عباسیان بوده است. آن حضرت با چند تن از خلفای عباسی همزمان بود و بیشتر مدت زندانی شدن آن حضرت در دوره هارون الرشید عباسی صورت گرفته است. آن حضرت حدود ۹ سال با منصور عباسی، همزمان بود.

منصور به ظاهر متعرض آن حضرت نشد. در دوره مهدی عباسی آن حضرت مدت کوتاهی در زندان به سر برد. مهدی عباسی در آغاز خلافت متعرض امام هفتم نمی‌شد، ولی فعالیت‌های آن حضرت را کنترل می‌کرد… او که در اثر محبوبیت عمیق پیشوای هفتم در جامعه اسلامی، حکومت خود را در خطر می‌دید، دستور بازداشت امام را صادر کرد… پیشوای هفتم مدّت کوتاهی در زندان بغداد بود، ولی طولی نکشید که مهدی روی پاره‌ای از ملاحظات سیاسی امام را آزاد ساخت. (مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸)

دوران هادی عباسی ( آزاد بودند)

در دوره هادی عباسی هم آن حضرت آزاد بود، هر چند حکومت او بیش از یک سال طول نکشید.

دوران هارون الرشید( چهارسال)

بیشترین مدت زندانی شدن امام هفتم ـ علیه السّلام ـ در دروه هارون بوده است. در سال ۱۷۹ هـ هارون برای استحکام خلافت خود به منظور دستگیر کردن امام موسی ـ علیه السّلام ـ اراده حج کرد… هارون، فضل بن ربیع را فرستاد و آن حضرت را در اثنای نماز گرفته و دستگیر کردند و سپس حضرت را به بصره برده و زندانی کردند(مجلسی، جلاء العیون، پیشین ۸۹۹) با توجّه به اینکه شهادت آن حضرت در سال ۱۸۳ هـ ق اتّفاق افتاده است، بنابراین مدّت حبس آن حضرت در دروه هارون بیش از چهار سال نبوده است.

زاهدی گلپایگانی می‌نویسد: «امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ مدّت چهار سال در زندان گرفتار بود، از این مدّت یک سال آن را در بصره و در زندان عیسی بن جعفر به سر برد و بقیه مدت را گاه در حبس فضل بن یحیی برمکی و گاه در حبس فضل بن ربیع گذرانید و در سال آخر در حبس سندی بن شاهک قرار گرفت.»( زاهدی گلپایگانی، زندگانی چهارده معصوم، مشهد، کتابفروشی جعفری، چاپ دوم، ۱۳۶۰، ص ۲۰۱)

در کتاب منتخب التواریخ از کتاب رجال کبیر چند روایت نقل می‌کند که آنها صراحت دارند در اینکه حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ مدّت چهار سال در زندان بوده است.( نجفی، محمد جواد، ستارگان درخشان، تهران ، کتابفروشی اسلامیه، ج۹، ص ۵۸)

۳/

منابع:

۱. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، جلد ۲.

۲. تاریخ چهارده معصوم، (جلاء العیون) علامه مجلسی.

۳. ارشاد، شیخ مفید.

۴.نگرشی مختصر بر زندگانی چهارده معصوم،سید محمد علوی

وفات ابراهیم پسر حضرت رسول (س)

مرگ ابراهیم فرزند حضرت محمد (ص)

 

کتاب: زندگانى حضرت محمد(ص) ص 630

 

نویسنده: رسولى محلاتى

 

پیش از این در داستان نامه‏هایى که پیغمبر اسلام براى زمامداران جهان فرستاد یادآور شدیم که نجاشى پادشاه حبشه - یا«مقوقس‏»پادشاه مصر پاسخ نامه آن حضرت را با کمال احترام نوشته و با هدایایى که از آن جمله کنیزکى به نام‏«ماریه‏»بود براى آن حضرت فرستاد.

 

و باز در جاى دیگر متذکر شدیم که خداى تعالى از این کنیز فرزند پسرى به حضرت محمد(ص)عطا فرمود که نامش را ابراهیم گذارد و ابراهیم تنها فرزندى بود که خداى تعالى از غیر خدیجه به آن حضرت عطا کرده بود ولى تقدیرات الهى در سال نهم، پس از آنکه هیجده ماه از عمر ابراهیم گذشت او را از پیغمبر باز گرفت و مرگش فرا رسید، و مرگ وى حضرت محمد (ص)را سخت داغدار کرد بدانسان که در فقدان او گریست و این چند جمله را که امام صادق(ع)از آن حضرت روایت کرده است در مرگ او بر زبان آورد:

 

«تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب، و انا بک یا ابراهیم لمحزونون‏». (1)

 

[چشم گریان، و دل محزون و اندوهناک است ولى سخنى که موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جارى نخواهم ساخت، اما بدان اى ابراهیم که ما در فقدان و مرگ تو اندوهناک و محزون هستیم. ]

 

و چون برخى به آن حضرت اعتراض کردند که اى رسول خدا مگر تو ما را از گریه نهى نکردى؟فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه نکنید، زیرا گریه نشانه ترحم و مهربانى است و کسى که دلش به حال دیگران نسوزد و مهر و محبت نداشته باشد مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت.

 

آنچه من گفته‏ام این است که در سوک و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از سخنانى که نشانه اعتراض و نارضایتى از داست‏خوددارى کنید. (2)

 

«و بدین ترتیب پاسخ افرادى را که در طول قرنهاى بعدى نیز به گریه کنندگان در مصیبت اندوه‏بار فرزندان دیگر آن حضرت چون حضرت سید الشهداء(ع)و دیگر شهداى واقعه طف و غیره اشکال گرفته‏اند نیز بیان فرمود».

 

به هر ترتیب رسول خدا(ص)دستور داد تا ابراهیم را غسل داده حنوط و کفن کنند سپس جنازه او را برداشته به قبرستان بقیع آوردند و در جایى که اکنون به نام‏«قبر ابراهیم‏»معروف است دفن کردند.

 

در تواریخ آمده است: در آن روز که ابراهیم از دنیا رفت‏خورشید گرفت و مردم مدینه گفتند: خورشید به خاطر مرگ ابراهیم گرفته است!

 

رسول خدا(ص)براى رفع این اشتباه و مبارزه با این موهومات و خرافات به منبر رفت و مردم را مخاطب ساخته فرمود:

 

«ایها الناس ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله یجریان بامره، مطیعان له، لا ینکسف لموت احد و لا لحیاته، فاذا انکسفا او احدهما صلوا»

 

[اى مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‏هاى قدرت حق تعالى هستند که تحت اراده و فرمان او هستند و براى مرگ و حیات کسى نمى‏گیرند و هر زمان دیدید آن دو یا یکى از آنها گرفت نماز بگزارید. ]

 

و بدین ترتیب این موهوم و خرافه را از ذهن آنها بیرون برد - با اینکه در ظاهر این سخن به نفع آن حضرت بود - و اگر یک مرد سیاسى به معناى روز و دنیا طلبى بود مى‏توانست از این اندیشه موهوم به نفع خود بهره‏بردارى کند و آیندگان نیز هر گونه مى‏خواهند قضاوت کنند!چنانکه رفتار مردان سیاست‏به معناى روز و منطق آنها چنین است. ضمنا چنانکه در حوادث سال ششم ذکر شد طبق نقل صحیح و معتبر در داستان مرگ ابراهیم فرزند رسول خدا برخى از زنان آن حضرت گفتند ابراهیم فرزند جریج‏بوده و به اصطلاح با این گفتار ناهنجار و تهمت زشت مى‏خواستند به خیال خود دو کار کرده باشند، یکى با متهم جلوه دادن آن زن پاکدامن توجه رسول خدا را از او قطع کنند و دیگر آنکه رسول خدا را دلدارى دهند. ولى خداى تعالى به وسیله آیات‏افک مشت محکمى به دهان آنها زد و پاسخ یاوه سرایى آنها را داد که بهتر است‏براى اطلاع بیشتر به کتابهاى بحار الانوار(ج 79، ص 103)و سیرة المصطفى(صص 482 به بعد)مراجعه نمایید و تفصیل مطلب را در آنجاها بخوانید.

حضرت زينب (س)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

برطرف شدن حاجت یك هندى
یكى از علماى بزرگوار مى گوید: متولى حرم حضرت زینب (س ) فرمود: یك روز یك هندى آمد جلوى صحن حضرت زینب دستش را دراز كرد و چیزى گفت . دیدم یك سكه طلایى در دست او گذاشته شد. رفتم پیشش و گفتم : این سكه را با پول من عوض ‍ مى كنى . مرد هندى با تعجب گفت : براى چه ؟ گفتم : براى تبرك . با تعجب گفت : مگر شما از این سكه ها نمى گیرید من بیست سال است كه هر روز یك سكه مى گیرم و در شهر شام زندگى مى كنم .

نتیجه احترام یك سنى به زینب (س )
یكى از شیعیان ، به قصد زیارت قبر بى بى حضرت زینب (س ) از ایران حركت كرد تا به گمرك ، در مرز بازرگان ، رسید. شخصى كه مسئول گمرك بود، پیر زن را خیلى اذیت كرد و به شدت او را آزار روحى داد. مرتب سؤ ال مى كرد: براى چه به شام مى روى ؟ پولهایت را جاى دیگر خرج كن .
زن گفت : اگر به شام بروم ، شكایت تو را به آن حضرت مى كنم .
گمركچى گفت : برو و هر چه مى خواهى بگو، من از كسى ترسى ندارم .
زن پس از اینكه خودش را به حرم و به قبر مطهر رساند، پس از زیارت با دلى شكسته و گریه كنان عرض كرد: اى بى بى ! تو را به جان حسین ات انتقام مرا از این مرد گمركچى بگیر.
زن هر بار به حرم مشرف مى شد، خواسته اش را تكرار مى كرد. آن شب در عالم خواب بى بى زینب (س ) را دید كه آن را صدا زد.
زن متوجه شد و پرسید: شما كیستید؟
حضرت زینب (س ) فرمود: دختر على بن ابى طالب (ع ) هستم ، آیا از این مرد شكایت كردى ؟
زن عرض كرد: بله ، بى بى جان ! او به واسطه دوستى ما به شما مرا به سختى آزار داد من از شما مى خواهم انتقام مرا از او بگیرید.
بى بى فرمود: به خاطر من از گناه او بگذر.
زن گفت : از خطاى او نمى گذرم .
بى بى سه بار فرمایش خود را تكرار كرد و از زن خواست كه گمركچى را عفو كند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تكرار كرد. شب بعد هم بى بى را در خواب و به زن فرمود: از خطاى گمركچى بگذر.
باز هم زن حرف بى بى را قبول نكرد و بار سوم بى بى به او فرمود: او را به من ببخش ، او كار خیر كرده و من مى خواهم تلافى كنم .
زن پرسید: اى بانوى دو جهان ! اى دختر مولاى من ، این مرد گمركچى كه شیعه نبود، این قدر مرا اذیت كرد، چه كارى انجام داده كه نزد شما محبوب شده است ؟
حضرت فرمود: او اهل تسنن است ، چند ماه پیش از این مكان رد مى شد و به سمت بغداد مى رفت . در بین راه چشمش به گنبد من افتاد، از همان راه دور براى من تواضع و احترام كرد. از این جهت او بر ما حقى دارد و تو باید او را عفو كنى و من ضامن مى شوم كه این كار تو را در قیامت تلافى كنم .
زن از خواب بیدار شد و سجده شكر را به جاى آورد و بعد به شهر خود مراجعت كرد.
در بین راه گمركچى زن را دید و از او پرسید: آیا شكایت مرا به بى بى كردى ؟
زن گفت : آرى اما بى بى به خاطر تواضع و احترامى كه به ایشان كردى ، تو را عفو كرد. سپس ماجرا را دقیق بازگو كرد.
مرد گفت : من از قوم قبیله عثمانى هستم و اكنون شیعه شدم . سپس ‍ ذكر شهادتین را به زبان جاى كرد.

شفاى یك جوان
مردى مصرى نقل مى كرد: روزى در حجره بودم ، زنى باوقار و با حجاب و متانت نزد من آمد و متاعى طلب كرد. سؤ ال كردم : مادر! چرا پریشانى ؟
عرض كرد: اى جوان مصیر! یك فرزند بیشتر ندارم ، آن هم به مرض سل مبتلا شده و تمام پزشكان از درمان او عاجز مانده اند حالا آمده ام و آذوقه اى مهیا كنم و به وطن باز گردم .
مردى مصرى گفت : مى شود امشب را در منزل ما مهمان شوى ، تا من هم طبیبى سراغ دارم و فرزند تو را نزد او مى برم ، زن رفت و پسر را آورد و گفت : من هر چه طبیب بوده بردم . مرد مصرى رفت در مقام حضرت زینب (س ) در مصر، و طولى نكشید برگشت و به زن گفت : آماده باش برویم .
وقتى كه زن با فرزند خود به همراه مرد مصرى وارد حرم حضرت زینب كبرى (س ) شدند، زن تعجب كرد و گفت : این جا كه كسى نیست .
چون این زن مسلمان نبود و به این چیزها عقیده نداشت ، ولى مصرى گفت : شما برو و استراحت كن .
زن در گوشه حرم خوابش برد. اما مرد مصرى وضو گرفت و جوان را به همراه یك روسرى به حرم بسته و شروع به عبادت نماز و دعا و التماس كرد. ناگهان دید مادر جوان كه خوابیده بود، بیدار شد و نزد جوان آمد و بى اختیار گریه كنان دنبال در ضریح مى گردد و جوانش بلند شد و با مادر مشغول زیارت ضریح و حرم مطهر بى بى شدند. مرد مصرى مرتب سوال مى كرد كه چه شده ؟
زن جواب داد: خواب بودم ، دیدم زن جوانى وارد ضریح شد كه دستش را به پهلو گرفته بود. وقتى وارد شد، خانم مجلله اى كه در حرم بود، دست و پاهاى او را بوسید و به بى بى فرمود: اى نور چشم من ! این جوان مسیحى را در خانه ات آورده اند، دست خالى بر مگردان .
گفت : مادر! خدا را به جان شما قسم دادم تا حاجت این را روا كند.
یك وقت دیدم كه مادر وارد جایى شد كه همه در پیش پاى او برخاسته و حضرت فاطمه (س ) فرمود: یا جدا، یا رسول الله ! در خانه زینب آمده ، و رسول خدا (ص ) از خدا خواست تا جوان را شفا عنایت فرماید.

شفاى پسرى كه از بام سرنگون شده بود
مرحوم سید كمال الدین رقعى ، كه زمانى مسئولیت واحد تاءسیسات و برق صحن مقدس حضرت زینب (س ) را به عهده داشت ، براى یكى از دوستان خود چنین تعریف مى كرد:
روزى پسرى به نام ((صاحب )) مشغول چراغانى مناره هاى حرم حضرت زینب (س ) براى جشن مبعث بود كه از بالاى پشت بام به وسط حیاط صحن سرنگون شد. مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بیمارستان عباسیه شهر شام منتقل كردند و به علیت حال بسیار وخیم او، توسط پزشكان بسترى شد.
خود او نقل مى كند: هنگامى كه در روى تخت دراز كشیده بودم ، ناگهان بى بى مجلله اى دست یك دختر كوچك را گرفته و آن دختر فرمود: اینجا چه مى كنى ؟ بر خیز و برو كارت را انجام بده . و باز ادامه داد: عمه جان ! بگو برود و كارش را انجام بدهد. بى بى اشاره فرمود: برو كارت نیمه تمام مانده . من كه ترسیده بودم ، با همان لباس بیمارستان از روى تخت بلند شدم و فرار كردم . در خیابان افرادى كه مرا آورده بودند با تعجب از من پرسیدند: اینجا چه مى كنى ؟ و چرا از بیمارستان بیرون آمدى ؟ من شرح واقع را گفتم و خلاصه ، این واقعه ، مشهور آن زمان شهر شام شد.

یهودى و طلب فرزند از زینب (س)
نقل مى كنند: در بروجرد مردى یهودى بود به نام یوسف ، معروف به دكتر. او ثروت زیادى داشت ولى فرزند نداشت . براى داشتن فرزند چند زن گرفت ، دید از هیچ كدام فرزندى به دنیا نیامد. هر چه خود مى دانست و هر چه گفتند عمل كرد، از دعا و دارو، اثر نبخشید. روزى ماءیوس نشسته بود، مرد مسلمانى نزد او آمد و پرسید: چرا افسرده اى ؟ گفت ، چرا نباشم ، چند میلیون مال و ثروت براى دشمنان جمع كردم ! من كه فرزندى ندارم كه مالك شود. اوقات وارث ثروت من مى شود. مرد مسلمان گفت : من راه خوبى بهتر از راه تو مى دانم . اگر توفیق داشته باشى ، ما مسلمانان یك بى بى داریم ، اگر او را به جان دخترش قسم بدهى ، هر چه بخواهى ، از خدا مى خواهد. تو هم بیا مخفى برو حرم زینب (س ) و عرض ‍ حاجت كن تا فرزنددار شوى . مى گوید: حرف این مرد مسلمان را شنیدم و به طور مخفى از زنها و همسایه هایم و مردم با قافله اى به دمشق حركت كردم . صبح زود رسیدیم ، ولى به هتل نرفتم ، اول غسل و وضو و بعد هم زیارت و گفتم : آقا یا رسول الله ! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت براى عرض حاجت آمده ، حاشا به شما بى بى جان ! كه مرا ناامید كنى . اگر خدا به من فرزندى دهد، نام او را از نام ائمه مى گذارم و مسلمان مى شوم . او با قافله برگشت . پس از سه ماه متوجه شد كه زنش حامله است ، چون فرزند به دنیا آمد و نام او را حسین نهادند و نام دخترش را زینب . یهودیها فهمیدند و اعتراضها به من كردند كه چرا اسم مسلمانها را براى فرزندت انتخاب كردى . هر چه دلیل آوردم نشد قصه را بازگو كردم ناگهان دیدم تمام یهودیهایى كه در كنار من بودند با صداى بلند گفتند: ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولى الله )) و همه مسلمان شدند.

درك عظمت اهل بیت (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

زمانى كه اهل بیت (ع ) را با آن وضع ناراحت كننده و بدون پوشش ‍ مناسب ، سوار شتران برهنه وارد شام نمودند و مردم به آنها مى نگریستند و برخى آنان را مورد اذیت و آزار قرار مى دادند، یكى از شیعیان از دیدن این منظره بسیار ناراحت شد و تصمیم گرفت خود را به امام سجاد (ع ) برساند، ولى موفق نشد. خود را خدمت حضرت زینب (س ) رسانید و عرض كرد: اى پاره تن زهرا! شما از كسانى هستید كه جهان به خاطر و وجود شما آفریده شده ، متحیرم كه چرا شما را به این صورت مى بینم .
حضرت زینب (س ) با دست مبارك اشاره به آسمان نمود و فرمود: آن جا را بنگر تا عظمت ما را درك نمایى . آن شخص نگاه مى كند، ناگاه لشكریان زیادى را میان زمین و آسمان مشاهده مى نماید كه از كثرت به شماره نمى آید و همچنین مشاهده مى كند كه جلو اهل بیت (ع ) كسى ندا مى دهد كه چشمهاى خود را از اهل بیتى كه ملایكه به آنها نامحرم هستند، بپوشانید.(200)

نفرین زینب (س ) در حق بحر بن كعب
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

بحر بن كعب (یا ابجر) را آوردند ابراهیم رو به او گفت : راست بگو، در روز عاشورا چه كردى ؟ واى بر تو باد! ابجر گفت : كارى انجام نداده ام ، فقط روسرى زینب را از سرش گرفتم و گواشواره ها را از گوشش كندم ، به حدى كه گوشهایش را پاره نمود…
ابراهیم در حالى كه گریه مى كرد گفت : واى بر تو! آیا چیزى به تو نگفت .
ابجر گفت : چرا، او به من گفت : خداوند دستها و پاهاى تو را بشكند و با آتش دنیا قبل از آخرت تو را بسوزاند! ابراهیم رو به او كرد و گفت : اى واى بر تو! آیا از خدا و رسول خدا (ص ) خجالت نكشیدى و رعایت حال جد او را ننمودى ؟ آیا هرگز دلت به حال او نسوخت و به حال او رقت و راءفت نیاوردى ؟
ابراهیم گفت : دستهایت را جلو بیار. او دسته را جلو آورد. در همان لحظه دستور داد آنها را قطع كنند. سپس ابراهیم پاهاى او را نیز قلم نمود و چشمان او را بیرون آورد و با انواع عذاب و شكنجه ها به درك واصل ساخت .

سكوت محض در هنگام خواندن خطبه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

در دروازه كوفه در آن ازدحام و شلوغى كه صدا به كسى نمى رسد، زینب (س ) مى خواست حق را ظاهر كند و خطبه اى انشاد فرماید. هیچ كس گوش نمى كرد. سر و صداى لشكر و هیاهوى تماشاچیان و هلهله ایشان نمى گذاشت صدا به كسى برسد كه ناگاه به قوه ولایت اشاره فرمود: ((اشارت الى الناس ان اسكتوا فارتدت الاصوات و سكنت الاجراس )) ساكت شوید! همه صداها گرفته شد، بلكه به همان اشاره زنگهاى گردن اسبها و قاطرها و شترها ایستاد و در یك سكوت محض خطبه غرایش را انشاد فرمود و حق را ظاهر ساخت (201)

متوسل شوید، ماءیوس نمى شوید
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

هركه را حاجتى باشد، دنیویه و اخرویه ، هر گاه متوسل به خانه آن مظلومه شود، ماءیوس نخواهد شد؛ چرا كه انجام مقاصد از قبیل رحمات اند و اعطاى هر مطلبى ، رحمتى است خاص . و چون آن مكرمه ، عالم به رحمات ، و قادر بر اعطاى هر گونه موهبات مى باشد، چگونه ممكن است كسى در خانه او روى برد و ماءیوس ‍ گردد؟ با آن جود و كرم كه جبلى خانواده محمدى بوده ؟! با اینكه هر یك از صدماتى را كه متحمل شد، مكافاتى دنیویه و مثوباتى اخرویه دارد، كه محتاج به تفصیل مى باشد و آن منافى با غرض ‍ است . ولى اجمالا این مكرمه در این عالم از علایق خود دور مانده زیرا كسانى را كه از علاقه خود در این عالم دور افتاده اند هر گاه به او متوسل شوند - احتراما لها- به علایق خود رسند.(202)

اولین سفر به شام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

حاج سید حسن ابطحى گوید: در سفرى كه به شام رفتم ، با ماشین شخصى با خانواده ام همسفر بودیم . حدود دویست كیلومتر كه به شام مانده بود، عیبى در موتور ماشین پیدا شد كه به هیچ وجه روشن نمى شد. در این بین ، آقا مهدى در بیابان با ماشین بنزش پیدا شد و با كمال محبت ماشین ما را بكسل كرد و به شهر شام آورد، ولى از این موضوع خیلى ناراحت بودم و به حضرت زینب (س ) عرض كردم ! چرا ما با این وضع در سفر اول وارد شام شدیم ؟! شب در عالم رؤ یا خدمت حضرت زینب (س ) رسیدم ، حضرت در جواب من فرمودند: آیا نمى خواهى شباهتى به ما داشته باشى ؟ مگر نمى دانى ما در سفر اولى كه به شام آمدیم ، اسیر بودیم و چه سختى ها كشیدیم ؟ تو هم چون از ما هستى (و سید هستى ) باید در اولین سفرى كه به شام وارد مى شوى اسیروار وارد شوى .(203)

توسل به زینب كبرى (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

مرحوم بهبهانى ، بانى شبستان مسجد نقل مى كرد.
پدرم قبل از تمام شدن كار شبستان مسجد، به مرض موت مبتلا شد و در آن حال وصیت نمود كه ((مبلغ دوازده هزار دینار حواله را صرف اتمام كار مسجد نمایید)).
زمانى كه فوت كرد، به منظور احترام به پدر و اشتغال به مجالس ‍ ترحیم ،
چند روزى كار ساختمان تعطیل شد. شبى در عالم خواب پدرم را دیدم كه به من گفت : چرا كار مسجد را تعطیل كردى ؟ گفتم : به منظور احترام به شما و اشتغال به مجالس ترحیمتان . در جوابم گفت : اگر مى خواستى براى من كارى بكنى ، نباید كار ساختمان مسجد را تعطیل مى كردى .
زمانى كه بیدار شدم تصمیم به اتمام كار ساختمان مسجد نمودم به این منظور باى حواله دینارهایى كه پدرم در وصیت خود عنوان كرده بود وصول كرده و از آن مصرف مى نمودم . اما هر چه بیشتر جست و جو مى كردم حواله ها پیدا نمى شد هر جا كه احتمال وجود حواله ها مى رفت گشتم ، اما خبرى از حواله ها نبود. سرانجام در حالى كه بسیار ناراحت بودم به مسجد رفته و متوسل به حضرت زینب (س ) شدم و خدا را به حق آن ساعتى كه امام حسین (ع ) و زینب (س ) از یكدیگر وداع نمودند قسم دادم . ناگهان خوابم برد.
پس از مدتى بیدار شدم و دیدم همان ورقه اى كه حواله ها داخل آن بود كنار من است از همان ساعت كار مسجد را ادامه دادم تا به اتمام رسانیدم و همیشه این كرامت را براى دیگران نقل مى كنم

نظرات(6) | نوشته: ناصر طاهری | چهارشنبه 2 شهریور 1390 | ادامه مطلب…
 
داستانهایی از فضایل ، مصایب و كرامات حضرت زینب (ع)

 

 
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

دل كندن از خرابه شام و رقیه براى زنان و كودكان ، خصوصا حضرت زینب (س ) بسیار مشكل بود. مگر مى شود نو گل بوستان ابى عبدالله (ع ) و بلبل شاخسار ولایت را تنها گذاشت و رفت .
گوییا كه از شام بیرون روند، مگر نام ((رقیه )) از یاد مى رود. نسیم باد، در هر كجا بوى رقیه را بر كاروان مى افشاند و زینب در هر مكان ، یادمان رقیه را فریاد مى كند. آن گاه كه باران اشك زینب ، خاك قبر حسین (ع ) را مى شوید، یاد رقیه ، دل عمه اش را آتش ‍ مى زند و مى گوید: برادر جان ! همه كودكانى را كه به من سپرده بودى ، به همراه خود آوردم ، مگر ((رقیه ات )) كه او را در شهر شام ؛ با دل غمبار به خاك سپردم .!(176)
و آن زمان كه پیام آور عاشورا پا به شهر پیامبر مى گذارد، از حكایت هاى كربلا و كوفه و شام ، سخن مى راند در جمع زنان ، یاد دختر كوچك برادر را پاس مى دارد و علت موى سفید و خم شدن كمرش را مصیبت رقیه مى داند.(177)

 

از غم آن مه لقا قدم خمید
 

در عزایش گشته موهایم سفید
 

زین مصیبت شیشه صبرم شكست
 

قلب محزونم از این ماتم برفت .
گویا همان محبت ، زینب (س ) را باز به شام آورد دیگر بار اشك شور در كنار قبر رقیه ریخت به یاد دوران اسارت و زمان شهادت دختر برادر، قطرات باران چشم بر گونه هایش غلطید عقده دل باز كرد و در زینبیه ، به دیدار مادر شتافت تا غصه كربلا و شام را براى حضرت زهرا (س ) باز گوید.(178)

مگر خانه نداریم ، مگر بابا نداریم
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

در میان ناله و اندوه بانوان رها شده از زنجیر ستم ، اطفالى بودند كه همراه آنها در خرابه شام اسكان داده شده بودند، آنها شاهد ناله هاى جانكاه بزرگ بانوان بودند، عصرها كه مى شد آن اطفال خردسال یتیم كنار درب خرابه صف مى كشیدند و مى دیدند كه مردم شام دست كودكان خود را گرفته آب و نان فراهم كرده و به خانه ها مى روند ولى اینها خسته ، مانند مرغان پرشكسته دامن عمه را مى گرفتند و مى گفتند: همه ! مگر ما خانه نداریم ، مگر ما بابا نداریم ؟
زینب (س ) مى فرمود: ((چرا، نور دیدگان ، خانه هاى شما در مدینه است و باباى شما به سفر رفته ))(179)
نقل كرده اند كه از آن اطفال یتیم ، نه تن در خرابه از دنیا رفتند، كه نهمین آنها حضرت رقیه (س ) دختر سه ساله حضرت امام حسین (ع ) بود.(180)

گفت و گو با ام حبیبه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

ام حبیبه خادمه زینب (س ) در دوران حضور وى در كوفه ، صداى ام كلثوم را كه مى شنود، مى گوید: ((غیر از اهل بیت پیامبر اكرم (ص ) صدقه بر احدى حرام نمى باشد. اینان كه هستند؟))
زینب (س ) نگاهى به ام حبیبه مى كند و مى فرماید: ((من الان از سرزمین كربلا مى آیم . این گرد و غبار، گرد و غبار رنج كربلاست .))
اما، گویى ام حبیبه او را نمى شناسد.
زینب (س ) با سوز دل مى فرماید: ((ام حبیبه ! منم ، زینب ، دختر على (ع )، تو در این كوفه كنیز من بودى . چگونه است كه مرا اینك نمى شناسى ؟))
ام حبیبه نگران و مضطرب سؤ ال مى كند: ((اگر تو زینب هستى ، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایى نمى رفت ، بگو حسینت كجاست ؟))
دل زینب (س ) آتش مى گیرد و مى فرماید: ((نگاه بر نوك نیزه رو به رویت بنما. آن ، سر بریده حسین مى باشد!))(181)

نظاره غسل دادن حضرت رقیه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

هنگامى كه زن غساله ، بدن رقیه (س ) را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل كشید، و گفت : ((سرپرست این اسیران كیست ؟))
حضرت زینب (س ) فرمود: چه مى خواهى ؟
غساله گفت : این دخترك به چه بیمارى مبتلا بوده كه بدنش كبود است ؟
حضرت زینب (س ) در پاسخ فرمود: اى زن ! او بیمار نبود؛ و این كبودیها آثار تازیانه ها و ضربه هاى دشمنان است .(182)
و در روایت دیگر است كه آن زن دست از غسل كشید و دستهایش ‍ را بر سرش زد و گریست . گفتند: چرا بر سر مى زنى ؟ گفت : مادر این دختر كجاست تا به من بگوید چرا قسمتهایى از بدن این دخترك سیاه شده است ؟ گفتند: این سیاهى ها اثر تازیانه هاى دشمنان است .(183)

به خواب دیدن حضرت زهرا(س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى كند: روزى حضرت علیا مخدره زینب (س ) نزد حضرت سجاد (ع ) آمد. حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه ، دیشب در عالم رؤ یا چه دیدى و از مادرت فاطمه چه شنیدى ؟ آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى . آن حضرت فرمود: چنین است ، و مقام ولایت همین است ؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و بر مصیبت پدرم بنالم .
عرض كرد: اى فروغ دیده بازماندگان ، چون چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سیاه و موى پریشان دیدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگین ساخته است . چون این حال را بدیدم ، خویشتن را بر پاى مباركش بیفكندم و صدا به گریه و زارى بلند كردم و سر آن حال پر ملال را از وى پرسیدم . فرمود: دخترم ، زینب ! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم لیكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم . مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگیختى ، برادرت بعد از مكالمات بسیار گفت : جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت ؟! اى زینب ، مگر فراموش كردى شب عاشورا را كه ناله واحسیناه ! واحسیناه ! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم ؟ آرى ، من در آن شب ، با هزار رنج و تعب ، در اطراف خیمه ها مى گردیدم و ناله و فریاد مى زدم و از این روى بود كه برادرت حسین به تو گفت : اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى ؟ اى زینب ! مگر در وداع بازپسین فرزندم حسین ، و روان شدن او سوى میدان ، من همى خاك مصیبت بر سر نمى كردم ؟ اى زینب ، چه گویم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسین را بر نوك سنان بر آوردند. اى زینب ، اى دخترجان من ! چه گویم از آن وقت كه لشكر از قتلگاه به سوى خیمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند. اى دختر محنت رسیده ، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و و لوله خیمه ها را غارت كردند و آتش در آنها زدند و جامه هاى شما را به یغما بردند و عابد بیمار را از بستر به زمین افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گریان ، ایشان را از این كار باز مى داشتى ، و هیز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى دیدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مى نمودم و اشك حسرت از دیده مى باریدم و آه جانسوز از دل پردردم بر مى كشیدم . دخترجان من ، این خون حسین است كه بر گیسوان من است ، و من در همه جا با شما همراه بودم ، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس یزید خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام .
علیا مخدره (س ) مى فرماید، عرض كردم : اى مادر، از چه روى این خون را از موى و روى خویش پاك نمى فرمایى ؟ فرمود: اى روشنى دیده ، باید با این موى پر خون در حضرت قادر بیچون به شكایت برم و داد خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم بازجویم ، و عزاداران و گنه كاران امت پدرم را شفاعت بنمایم . و تو را وصیت مى كنم كه سلام مرا به فرزند بیمارم ، سید سجاد، برسانى و بگویى به شیعیان ما اعلام كند كه در عزادارى و زیارت فرزندم حسین كوتاهى نكنند و آن را سهل نشمارند كه موجب ندامت آنها در قیامت خواهد بود.(184)

وفات حضرت زینب كبرى
 

لحظات آخر عمر زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

ماجراى كربلا پایان پذیرفته ، ولى غمهاى زینب فراموش شدنى نیست . هر لحظه او كربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج است . هر لحظه ، مدینه یادآور حدیث كساء اهل بیت و دوران هجرت زینب و حسین ، از سخت ترین دوران عمر اوست .
در مدینه قحطى سختى رخ داده است . عبدالله بن جعفر كه بحر جود و كرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینكه دستش ‍ از سرمایه دنیا تهیه گشته راهى شام مى گردد و به كار زراعت مشغول مى شود؛ ولى زینب ، هر روز او گریه و داغ دل است . مدتى مى گذرد كه زینب گرفتار تب وصل خانواده اش مى گردد و هر لحظه مریضى او شدت پیدا مى كند، تا اینكه نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله مى گوید: ((بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده .))
عبدالله مى فرماید: ((او را در حیاط جاى دادم كه متوجه شدم چیزى را روى سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفى مى زند. به او نزدیك شدم دیدم پیراهنى را كه یادگار از كربلاست ؛ یعنى پیراهن حسین را، كه خونین و پاره پاره است ، بر روى سینه نهاده و مدام مى گوید: ((حسین ، حسین ، حسین !…))
لحظاتى بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و كارنامه عمرش به به خیر و سعادت ختم گردید.(185)

وفاوت علیا مخدره زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

در بحر المصائب گوید: حضرت زینب (س ) بعد از واقعه كربلا و رنج و شام و محنت ایام ، چندان بگریست كه قدش خمیده و گیسوانش سفید گردید؛ دائم الحزن بزیست تا رخت به دیگر سراى كشید.
نیز گوید: علیا مخدره ام كلثوم ، بعد از چهار ماه از ورود اهل بیت به مدینه طیبه ، از این سراى پرملال به رحمت خداوند لایزال پیوست . وقتى هشتاد روز از وفات ام كلثوم بگذشت ، شبى علیا مخدره زینب مادرش را در خواب دید و چون بیدار شد بسیار بگریست و بر سر و صورت خویش بزد تا از هوش برفت . زمانى كه آمدند و آن مخدره را حركت دادند، دیدند روح مقدس او به شاخسار جنان پرواز كرده است .
در این وقت آل رسول و ذریه بتول ، در ماتم آن مخدره به زارى در آمدند چندان كه گویى اندوه عاشورا و آشوب قیامت بر پا شد. و این واقعه جانگداز، در دهم رمضان یا چهاردهم رجب بنابر قول عبیدلى نسابه ، متوفى در سنه 277 در كتاب زینبیات )) از سال 62 هجرى روى داد.
وفات این مخدره در سنه 62 مورد اتفاق همگان است ، ولى در تاریخ روز وفات وى بین مورخان اختلاف وجود دارد، و گذشته بر دو قولى كه ذكر شد، بعضى نیز وفات او را در شب یكشنبه پنجم ماه رجب دانسته اند.(186)

محل دفن
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

راجع به محل دفن حضرت زینب (س ) سه نظر وجود دارد:
1- مدینه منوره ، كنار قبور خاندان اهل بیت عصمت و طهارت یعنى بقیع ؛
2- قاهر مصر؛
3- مقام معروف و مشهور در قریه ((راویه )) واقع در منطقه غوطه دمشق .
قول اول : ظاهرا هیچ مدركى به جز حدس و تخمین ندارد، و مبتنى بر این نظریه احتمالى است كه چون حضرت زینب (س ) پس از حادثه كربلا به مدینه مراجعت كرده است . چنانچه رویداد تازه اى پیش نیامده باشد، به طور طبیعى در مدینه از دنیا رحلت كرده و نیز به طور طبیعى در بقیع آرامگاه خاندان پیغمبر (ص ) دفن شده است !
در مورد قول دوم نیز، كه مصر باشد، مدرك درستى در دست نیست .
با تضعیف اقوال فوق ، اعتبار قول سوم ثابت مى شود كه قبر حضرت زینب (س ) را در قریه راویه از منطقه غوطه شام ، واقع در هفت كیلومترى جنوب شرقى دمشق ، مى داند. در آن جا بارگاه و مرقد بسیار باشكوهى به نام حضرت زینب (س ) دختر امیرالمؤ منین (ع ) وجود دارد كه همواره مزار دوستان اهل بیت و شیعیان و حتى غیر شیعیان بوده است . آنچه از تاریخ به دست مى آید، قدمت بسیار بناى این مزار است كه حتى در قرن دوم نیز موجود بوده است ،
زیرا بانوى بزرگوار: سیده نفیسه ، همسر اسحاق مؤ تمن فرزند امام جعفر صادق (ع ) به زیارت این مرقد مطهر آمده است .(187)

گریه امام زمان (ع ) در وفات زینب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

مرحوم آیت الله سید نورالدین جزایرى (متوفى 1348 ه‍ ق ) در كتاب ((الخصائص الزینبیه )) آورده است كه عالم دانشمند و محدث خبیر شیخ محمد باقر قاینى ، صاحب كتاب كبریت الاحمر در كتاب كشكول خود به نام ((سفینة القماش )) مى نویسد:
در عصرى كه در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوى اشتغال داشتم در آنجا سیدى زاهد و پرهیز كار بود كه سواد نداشت ، روزى در حرم حضرت على (ع ) به زیارت مرقد حضرت مشغول بود، دید یكى از زایران ترك زبان ، گوشه اى از حرم نشست و مشغول تلاوت قران شد، این سید جلیل احساساتى شد و به خود گفت : ((آیا سزاوار است كه ترك و دیلم قران ، كتاب جدت را بخوانند و تو بى سواد باشى و از خواند آیات قرآن محروم بمانى ؟!)) او از روى غیرت و همت قسمتى زا اوقاتش را در سقایى (آبرسانى ) صرف كرد تا مخارج زندگى اش را تاءمین كند، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و كم كم ترقى كرد تا به حدى كه در درس ‍ خارج آیت الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى (میرزاى بزرگ ، متوفى 1312 ه‍ ق ) شركت مى كرد و به درجه اى رسید كه احتمال مى دادند به حد اجتهاد رسیده است . این سید جلیل و پارسا براى من چنین نقل كرد:
در عالم خواب امام زمان حضرت ولى عصر (عج ) را دیدم ، بسیار غمگین و آشفته حال بود، به محضرش رفتم و سلام كردم ، سپس ‍ عرض كردم : ((چرا این گونه ناراحت و گریان هستى ؟)) فرمود: ((امروز روز وفات عمه ام حضرت زینب (س ) است . از آن روزى كه عمه ام زینب (س ) وفات كرده ، تاكنون ، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا مى كنند، آن چنان مى گریند كه من باید بروم و آنها را ساكت كنم ، آنها خطبه حضرت زینب (س ) را كه در بازار كوفه خواند، مى خوانند و مى گریند، من هم اكنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده ام .))(188)

امام زمان (ع ) روضه وداع مى خواند!
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

جناب آقاى كافى به نقل از مقدس اردبیلى مى فرمود:
((با طلاب پیاده به كربلا مى رفتیم . در بین راه یك آقاى طلبه اى بود كه گاهى براى ما روضه مى خواند و امام حسین (ع ) یك نمكى در حنجره اش گذاشته بود. آمدم كربلا. زیارت اربعین بود. از بس ‍ كه دیدم زایر آمده و شلوغ است ، گفتم : داخل حرم نروم و مزاحم زایران نشوم . طلبه ها را دور خود جمع كردم و گوشه صحن آماده خواندن زیارت شدیم ، یك وقت گفتم : آن طلبه اى كه در راه براى ما روضه یم خواند كجاست ؟ گفتند: نمى دانیم بین این جمعیت كجا رفت . ناگهان دیدم كه یك مرد عربى مردم را كنار مى زند و به طرف من مى آید. صدا زد: ملا محمد مقدس اردبیلى ! مى خواهى چه بكنى ؟ گفتم : مى خواهم زیارت اربعین بخوانم . فرمود: بلندتر بخوان تا من هم گوش كنم زیارت را بلندتر خواندم ، یكى دو جا توجه ام را به نكاتى ادبى دادم . وقتى زیارت تمام شد، به طلبه ها گفتم : آن طلبه پیدا نشد؟ گفتند نمى دانیم كجا رفته است . یك وقت آن مرد عرب به من فرمود: مقدس اردبیلى ! چه مى خواهى ؟ گفتم : یكى از طلبه ها در راه براى ما گاهى روضه مى خواند، نمى دانم كجا رفته ؟ خواستم بیاید و براى ما روضه بخواند. آن عرب به من فرمود: مقدس اردبیلى ! مى خواهى من برایت روضه بخوانم ؟ گفتم : آرى ، آیا به روضه خواندن واردى ؟ فرمود: آرى . ناگاه آن شخص رویش ‍ را به طرف ضریح امام حسین (ع ) كرد و از همان طرز نگاه كردن ، ما را منقلب كرد، یك وقت صدا زد: ابا عبدالله ! نه من و نه این مقدس اردبیلى و نه این طلبه ها هیچ كدام یادمان نمى رود، آن ساعتى را كه مى خواستى از خواهرت زینب (س ) جدا شوى ! ناگاه دیدم كسى نیست ، و فهمیدم آن عرب ، مهدى زهرا (س ) بوده است .

عنایت به مجلس سوگوارى
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

استاد ما، عالم عامل ، حضرت آیت الله عبدالكریم حق شناس ‍ فرمود:
((در دوران طلبگى حجره اى كنار كتابخانه مسجد جامع در طبقه دوم داشتم . ایام محرم بود، در مسجد عزادارى امام حسین (ع ) بر پا بود و من در حجره خود مشغول مطالعه بودم . هنگام مطالعه خوابم برد و پس از مدت كوتاهى بیدار شدم و برخاستم وضو گرفتم ، و به حجره بازگشتم . دفعه سوم در حال خواب و بیدارى بودم كه دیدم در بسته حجره ام باز شد و چند خانم مجلله وارد شدند. به من الهام شد كه یكى از آنها حضرت زینب (س ) بود.
فرمود: چرا در مراسم عزادارى شكرت نمى كنى ؟
عرض كردم : مطالعه مى كنم ، بعد مى روم .
فرمود: نه ! در ایام محرم (یا روز عاشورا) درس تعطیل است ، باید بروى مجلس شركت كنى .

امام زمان (ع ) كنار قبر عمه اش در شام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

در مقدمه كتاب ((خصایص الزینبیه )) داستانى آمده است كه نشان مى دهد قبر زینب (س ) در شام است و آن اینكه :
مرحوم حاج محمد رضا سقازاده ، كه یكى از وعاظ توانمند بود، نقل مى كند: روزى به محضر یكى از علماى بزرگ و مجتهد مقدس ‍ و مهذب ، حاج ملاعلى همدانى مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب جویا شدم ، او در جوابم فرمود:
((روزى مرحوم حضرت آیت الله الغظمى آقا ضیاء عراقى (كه از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند: شخصى شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت حضرت امام رضا (ع ) عازم ایران مى گردد. او در طول راه پول خود را گم مى كند. حیران و سرگردان مى ماند و براى رفع مشكل متوسل به حضرت بقیة الله امام زمان (عج ) مى گردد. در همان حال سید نورانى را مى بیند كه به او مبلغى مرحمت كرده و مى گوید: این مبلغ تو را به ((سامره )) مى رساند.
چون به آن شهر رسیدى ، پیش وكیل ما ((حاج میزا حسن شیرازى )) مى روى و به او مى گویى : سید مهدى مى گوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد كه تو را به مشهد برساند و مشكل مالى ات را برطرف سازد. اگر او نشانه خواست ، به او بگو: امسال در فصل تابستان ، شما با حاج ملاعلى كنى طهرانى ، در شام در حرم عمه ام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود كه حرم عمه ام كثیف گردد و آشغال ریخته شود. شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جاروب كردى ! و حاج ملاعلى كنى نیز آن آشغال ها را بیرون مى ریخت … و من در كنار شما بودم !!)).
شیعه قطیفى مى گوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازى شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم . بى اختیار در حالى كه اشك شوق مى ریخت ، دست در گردنم افكند و چشمهایم را بوسید و تبریك گفت و مبالغى را برایم مرحمت كرد.
چون به تهران آمدم ، خدمت حاج آقاى كنى رسیدم و آن جریان را براى او نیز تعریف نمودم . او تصدیق كرد، ولى بسیار متاءثر گشت كه اى كاش این نمایندگى و افتخار نصیب او مى شد.(189)
 

اهميت اعتكاف

هرگز نمی توان ارزش همه زمانها را برابر دانست، چنان که نمی توان همه مکانها را برابر شمرد. برخی زمانها و مکانها ارزشی والا دارند. ماه رجب ارزشمند است، ماه سلوک و زدودن زنگارهای شیطانی از آیینه دل است؛ ماه ولایت و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است؛ ماه رجب گاهِ اعتکاف است. در این ماه، که هنگامه تحول است، عاکفان کوی دوست، با حضور در صحن و سرای دوست، پله های سلوک را پیموده و پله پله به خدا نزدیکتر می شوند. معتکف روزه اش، نمازش، حضورش در مسجد و دیگر اعمالش مایه تقرب است. در خانه دوست، سفره ایی از مغفرت و بخشایش گسترده شده و عاکف با صیقل روح و روان، زنگار گناه از دل می زداید و مهیای ضیافت بزرگ در ماه وصال می گردد. ماهی که عشاق از سفره پرفیض الهی، لقمه های راز بر می چینند و عطر قرآن از ژرفای دل بار یافتگان، مشام جان را می نوازد.

 

اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آمیزه ای است از این دو و نیازمند پرورش در ابعاد وجودی خود؛ انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نیازمند نیایش است، مناجاتی شیرین و زیبا، هم کلامی موجودی ضعیف با منشأ قدرتها. از آغاز خلقت تا صحنه رستاخیز، راز و نیاز زیباترین هنر آدمی است.                       

 

غفلت بد است در برخی موارد بدتر؛ جریان زمان در گذر است و با از دست دادن آهی ماند و افسوسی که به هیچ نیرزد. انسان دشمنی دارد در اوج حیله گری، با چنین دشمنی هوشیاری باید و سرعت در خیرات؛

 

زمان اعتکاف است. خالق مهربان قرب خلایق می طلبد. در فکر پرورش روح و روان انسان است و مقررات دینی را تشریع می کند. تنوع عبادات به دلیل نیازهای گوناگون انسانی است، هر عبادتی جوابگوی نیازی از اوست. نماز، زنگار غفلت از روان می زداید و صیقل روح و روان است. در روزه، پالایشگاه خلوص و نردبان صعود است. روزه دار پرواز در آسمان عبادت و عبودیت را می آزماید و آیینه قلبش را نورستان خدایی می کند. حج، شرکت در آزمون الهی و قطع تعلقات و دلبستگی دنیوی است. عبادات مالی؛ چون خمس و زکات و صدقات، دمیدن روح ایثار و گذشت در وجود آدمی است. اما اعتکاف، آمیزه ای از چند عبادت با فضیلت است.

 

روزه که خود عبادتی ارزشمند است شرط اعتکاف است. حضور در مسجد و خواندن نماز هم شرط آن است. عاکف سه روز در مسجد جامع مقیم می گردد و جز برای ضروریات، کوی دوست را ترک نمی گوید. خود را از حلال باز می دارد تا با تمرین بندگی، جهاد با نفس را بیازماید. اعتکاف عهد مودّت و میثاق مجدد با پروردگار است.

 

در فضیلت اعتکاف این بس که معادل طواف کعبه و همتای رکوع و سجود است. خدای منّان می فرماید: “… وَ عَهَدنا اِلی ابراهیمَ وَ اِسمعیلَ اَن طَهّرا بَیتی لِلطّائِفینَ وَ العاکِفینَ وَ الرُکّعِ السُجود؛( آیه 125، سوره بقره) و ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان از هرگونه آلودگی تطهیر کنند.”

 

اساساً ارزش آدمی را عملش می رساند. معتکف انسانی بزرگ و شریف است به اندازه شرافت و فضل عملش، مقدس اردبیلی یگانه زمان در علم و عمل در شرافت و فضیلت اعتکاف گوید: مبادا کسی گمان کند که اعتکاف مقدمه عبادتی دیگر است. کسی که با طهارت و در حال روزه در مسجد مقیم می شود و تعهد قربت در اعتکاف می نماید، این عمل عبادت است. اعتکاف عبادتی مستقل است به مثابه حج و عمره و روزه و نماز و هر عبادت مستقل دیگر.

 

و ایام بیض در پیش است زمان عرشی شدن فرشیان؛ اعتکاف با همه فضیلتش، زن و مرد را به خود می خواند، انسان را می خواند تا در دنیای های و هوی و دود و دم، معراج انسانیت را به تماشا بنشینیم. فرصت طلایی عمر در پیش است و ایام در گذر؛ پس همتی باید تا با حضوری سبز از همسفران کوی دوست بگردیم.

تعریف اعتکاف:

اعتکاف چیست؟

 

اعتکاف در لغت به معنای توقف در جایی است .اما تعریف اصطلاحی اعتکاف: امام خمینی (ره) در تعریف اعتکاف می فرمایند: “وَ هُوَ اللَّبَثُ فِی المَسجِدِ بِقَصدِ التَعّبُدِ بِهِ وَ لا یعتَبَرُ فِیه ضَمُّ قَصدِ عِبادَةٍ اُخری خارِجَةً عَنهُ وَ اِن کانَ هُو الاَحوِط؛ اعتکاف، ماندن در مسجد به نیت عبادت است و قصد عبادت دیگر، در آن معتبر نیست. اگر چه احتیاط مستحب نیت عبادتی دیگر، در کنار اصل ماندن می باشد.

اهمیت اعتکاف:

 

اعتکاف، محو خود خواهى در امواج بلند خداگرایى و خدمت‏ به امت اسلامى است.  اعتکاف، بیرون رفتن از خانه خویش و مصمم شدن بر حضور در خانه حضرت حق است. عبادتى مستحبى و تقرب جویانه و داوطلبانه است که روزه روز سوم آن رنگ وجوب مى ‏گیرد. اعتکاف، گریز از لذت گرایى و مهار حس خود محورى و برترى جوئى و بازگشت از قبله دنیاگرایان به سمت و سوى قلب و قبله هستى است. خود سازى، محاسبه نفس، توبه و نیایش، نماز و تلاوت قرآن و استمداد از آستان قدس ربوبى از دیگر برکات‏ اعتکاف است.  اسلام، فکر جدایى از زندگى دنیا و گوشه نشینى و کناره گیرى از مردم و به تعبیر دیگر رهبانیت را باطل و ناپسند اعلام کرد، اما اعتکاف را بعنوان فرصتى براى بازگشت‏ به خویش و خداى خویش قرار داد، تا کسانى که از هیاهو و جنجال هاى زندگى مادى خسته مى ‏شوند، بتوانند چند صباحى با خداى خود خلوت کنند و جان و روح خود را با خالق هستى ارتباط دهند .اعتکاف شرایطی را فراهم می کند تا انسانها با توشه معنوى و اعتقادى راسخ و ایمان و امیدى بیشتر، به زندگى خود ادامه داده ، خود را براى صحنه‏ هاى خطر و جهاد در راه خدا آماده سازند ، همیشه با یاد خدا تلاش کنند ، خود را در محضر پروردگار ببینند ، از نافرمانى او بپرهیزند و به سوى سعادت دنیا و آخرت گام بردارند. 

اعتکاف در ادیان دیگر:

 

کسی به درستی نمی داند که این عبادت، از چه زمانی آغاز و کیفیت اجزا و شرایط آن در بدو شکل گیری چه چیزهایی بوده است.

 

با توجه به آیه 125 سوره بقره، می توان نتیجه گرفت که اعتکاف عملی بوده که در شریعت ابراهیم از مناسک و عبادات الهی محسوب می شده. و پیروان ایشان به این عمل مبادرت می ورزیدند و لذا ابراهیم و اسماعیل (ع) از طرف خداوند موظف شده بودند تا محیط لازم را برای برپایی این مراسم مهیا سازند. واگذاری این مسؤولیت خطیر به آنها، گواه بزرگی بر اهمیت عباداتی چون حج، اعتکاف و نماز در پیشگاه خداوند است.

 

حضرت موسی (ع) با آن که مسؤولیت سنگین رهبری و هدایت امت را به دوش داشت، برای مدت زمانی آنان را ترک و برای خلوت با محبوب خویش به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش خداوند که فرمود: چرا قوم خود را رها کردی و با عجله به سوی ما شتافتی؟ عرض کرد: پروردگارا! به سوی تو آمدم تا از من راضی شوی (طه :83و84).

 

بیت المقدس از مکانهایی بود که همواره عده زیادی از انسانها، برای اعتکاف در آن گرد می آمدند و به راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول می شدند. بزرگ این گروه، حضرت زکریا (ع) بود و از جمله کسانی که در امر اعتکاف سرپرستی می نمود حضرت مریم (ع) است. قرآن در این باره می فرماید: “وَ کَفّلَها زَکَریا کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکَریا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقاً؛ کفالت او (مریم) را زکریا بر عهده گرفت و هر زمان که به محل عبادت او می رفت برای او غذایی مهیا می دید (عمران:37).”

 

از قرآن مجید (مریم:16و 17) استفاده می شود که حضرت مریم (ع) آنگاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهی نایل آمد از مردم بریده بود و در خلوت به سر می برد.

 

علامه طباطبائی می فرماید: گویا مقصود از دوری مریم از مردم، بریدن از آنان و روی آوردن به اعتکاف برای عبادت بوده است.

 

طبق روایات اهل سنت، در دوران جاهلیت هم عملی به عنوان اعتکاف در میان مردم رایج بوده است و مردم توسط این عمل به خدای خود تقرب می جسته اند.

 

اجداد پیامبر اسلام (ص) از پیروان دین حنیف به شمار می روند. اعتکاف در غارها و بیابانها و کوهها، به عده ای از این حنفاء نسبت داده شده است. آنان در جاهای خلوتی که از مردم دور بود به اعتکاف پرداخته و خود را در آن محبوس می کردند و جز برای نیازهای شدید و ضروری، از آن خارج نمی شدند و در آن اماکن به عبادت و تأمل و تفکر در هستی پرداخته و در جستجوی راستی و حقیقت بودند. آنها در آن اماکن خاموش و آرام مثل غار حراء، به عبادت مشغول می شدند.

 

پیامبر (ص) نیز مانند خود بر دین حنیف یعنی دین حضرت ابراهیم (ع) بود و عبادات متداول آن دین و از جمله اعتکاف را برپا می داشت.

 

قبل از بعثت حضرت محمد (ص) نیز غار حراء محل عبادت و راز و نیاز بود، حضرت رسول اکرم (ص) نیز به اعتکاف در آن مکان مشغول می شدند و در اندیشه سرنوشت بشریت فرو می رفتند.

 

 

ارکان اعتکاف:

اعتکاف چیست؟

 

ارکان عبادت یعنی اجزایی که اگر عمداً یا سهوا ترک شوند، آن عبادت باطل می شود. اعتکاف نیز ارکانی دارد که عبارت اند از 1) نیت؛ 2) توقف در مسجد جامع شهر یا مساجد چهار گانه معروف؛ 3 کمتر از سه روز نبودن اعتکاف؛ 4) روزه دار بودن معتکف در ایام اعتک

زمان اعتکاف:

 

اعتکاف در هر زمانی که انسان بتواند حداقل سه روز در مسجد بماند صحیح است، و بهترین زمان برای آن، ماه مبارک رمضان و مخصوصا در دهه آخر آن ماه می باشد.

نیت اعتکاف:

 

اعتکاف،همانند سایر عبادات،باید با نیت و قصد قربت‏باشد و هر گونه ریا و خود نمایی و قصد غیر الهی آن را باطل می‏کند.  در نیت اعتکاف،قصد وجه شرط نیست،یعنی لازم نیست قصد کند که اعتکاف واجب است‏یا مستحب. زمان نیت اعتکاف، وقت شروع اعتکاف است که شروع طلوع فجر می باشد و با استمرار نیت اول شب هم مانعی ندارد.اعتکاف را می توان به سه صورت به جای آورد. 1) برای خود ؛ 2) به نیابت از مردگان 3) به نیابت از زندگان

 

اگر اعتکاف را به نیابت از کسی که، از دنیا رفته به جای آورد، در این صورت اعتکاف را تنها به نیابت از یک نفر می توان انجام داد ولی اگر مقصود اهدای ثواب باشد می توان ثواب اعتکاف را به چند نفر، زنده یا مرده، هدیه کرد.

 

در مورد نیابت از شخص زنده، در میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از فقها در درستی چنین اعتکافی، تردید کرده اند. در این صورت، هرگاه نایب، اعتکاف را به قصد رجا، یعنی امید به مطلوب بودن عمل نزد خدا، نه به عنوان عبادتی حتمی انجام دهد، مانعی ندارد. 

شرایط اعتکاف:

 

در صحت اعتکاف علاوه بر شرایط عامه تکلیف( ایمان، عقل و قدرت)، اموری شرط است:الف) قصد قربت ب) روزه: ج) سه روز روزه دار بودند. د) وقوف در  چهار مسجد: مسجد الحرام، مسجد النبی«ص»، مسجد جامع کوفه و مسجد بصره. ولی به قصد رجاء ( به امید پاداش) می توان در مسجد جامع هر شهر معتکف شد. ه)اجازه شوهر و اجازه پدر و مادر و) پیوستگی اعتکاف

محرمات اعتکاف:

اعتکاف چیست؟

 

 

 

1- پرداختن به امور جنسی به معنای وسیع آن: که شامل هر نوع بهره برداری شهوانی می باشد .

 

2- بوییدن عطر و هر نوع بوی خوش و گیاهان معطر به قصد لذت بردن

 

3- مجادله و مناقشه: حرمت جدال مربوط به اموری است که معتکف بخواهد فضل و برتری خود را به دیگران نشان دهد.

 

4- محرمات روزه: در حال روزه یعنی از طلوع تا غروب خورشید، که معتکف روزه می گیرد، باید از محرمات روزه نیز اجتناب نماید. بعضی از فقها محرمات احرام را بر معتکف مستحب دانسته اند.

 

 5- خرید و فروش

 

 

اعمال اعتکاف:

 

اعمال شب سیزدهم: اعمالی را باید در این شب انجام داد؛ از جمه آن ده رکعت نماز است که اگر به درستی به جا آورده شود، دارای ثواب و پاداش بزرگی است. در روایتی از پیامبر (ص) می خوانیم: « کسی که در شب سیزدهم ماه رجب ده رکعت نماز بخواند؛ بدین گونه که در رکعت اول حمد یک مرتبه و سوره عادیات هم یک مرتبه و در رکعت دوم حمد یک مرتبه سوره تکاثر نیز یک مرتبه بخواند و بقیه رکعت ها را هم به همین نحو تمام کند، خداوند متعال گناهان او را می آمرزد و اگر عاق والدین هم باشد خداوند سبحان از او راضی می شود، و همچنین در قبر نکیر و منکر به او نزدیک نمی شوند و او را نمی ترسانند و بر پل صراط هم چون برق خاطف (سریع) عبور می کند و نامه اعمالش را به دست راستش می دهند و میزان اعمالش سنگینی می کند و در بهشت فردوس هزار شهر به او اعطا می شود.»روز سیزدهم هم روزه اش ثواب فراوان دارد و برای کسی که بخواهد عمل ام داود را به جای آورد، باید این روز و دو روز بعدش را روزه بگیرد.

 

جلسات اخلاق با حضور استاد حقیقی

مهارت بیان تفسیر (دوره تکمیلی )

روز وحدت حوزه و دانشگاه (حضور دانشجویان در حوزه ام الائمه )

آزمون شفاهی حفظ قرآن

مراسم روز رحلت رسول اکرم (ص) باحضور آقای موسوی در حوزه ام الائمه

حمایت از کالای ایرانی

نمایشگاه کتاب

لذت فهم تفسیر با حضور استاد رحمانی

راهپیمایی 22بهمن باحضور کادر و طلاب حوزه ام الائمه

1 2 4 5